فرو ریختن چندین بنای تاریخی و آسیب های جانی و مالی براثر بارش نزولات آسمانی ، نشان از ناکارآمد بودن سیاست های مدیریت بحران کشور است.


امروز کت شلواری را که بر تن مدیران از پول بیت المال پوشاندیم ، برای مدیریت بحران است، نه بر لای زدن به منظور نمایش!!!
بحران خود مدیران غیر تخصصی هستند ،که بر حوزه های آبریز رودخانه و لای روبی نکردن بستر رودخانه ها ،چاره ایی نکردند.

«در کشوری که ریشه نخبگان را از خاک وطن بیرون کشیدیم ، سیلاب بحران ،گذشته ، امروز و آینده را با خود می برد.»
مدیریت طیفی و مسئولیت های ارتباطی بستر مساعد رشد نخبگانی و سیستماتیک را در عرصه مدیریت خشکانده و بلای جان امروز وطن است.

جعفر ناصری زاده

پشت کردن به تخصص و ترغیب به تعهد ،سیستم تصمیم را پیر ، کند و خلع سلاح کرده است و فقط تصمیم های جهادی برای رفع بحران را باید نظاره‌گر باشیم.
امار بی کاری جوانان ماحصل نابود شدن اقتصادی است که آغشته به سیاست اش کردیم قیمت های دستوری، نواسان های شدید، رشد پایه پولی سریع تر از اقتصاد ، باعث نا امنی بازار شده است و صنعتگران آشفته بدنبال بستر امن برای حفاظت از دارایی های هستند و در نتیجه نقدینگی به سمت ملک غیر مولد سرازیر می شود . ملک با سقوط ارزش پول گران می شود و به تناسب آن رشد اجاره بها ، دهک های آسیب پذیر را به حاشیه نشینی میراند که بر رشد ناهنجاری های اجتماعی نیز می‌افزاید.

کاهش بی سابقه ارزش پول ملی ، به منظور پرداخت بدهی های دولت، باعث فاصله گرفتن درامد بر هزینه های خانوار شده است
هزینه بکار گیری نیروی غیر متخصصی که در حین فعالیت ،تعهداش را نیز به خطر می‌اندازیم ،بسیار بیشتر از هر سیلی ، آینده را به بحران دعوت می‌کند.
جوانان امروز در خلسه ایی فرو رفته است که حاصل شوک «بیکاری» و « تورم» و «تجرد » است و این موضوع در خوشبینانه ترین حالت ، کشور را به سمت پیر شدن می برد. امروز که نیروی جوانان فعال کوشا و تحصیل کرده داریم نتوانیم مسایل را رفع کنیم، در آینده قطعا بحرانی لاینحل را مواجهیم.

پیروزی در هشت سال دفاع مقدس نتیجه اعتماد به نیروی جوان کشور بود، در این جنگ اقتصادی بیشتر به جوانان اعتماد کنیم.

 

…………………………………………………

مونسون برگرفته از واژه موسم در زبان عربی به معنای فصل است. در تعریف سنتی مونسون تابستانه هند به بارش در ماه‌های ژوئن، جولای، آگوست و سپتامبر گفته می‌شود. علت اصلی شکل‌گیری مونسون، تغییر سالانه دما در مناطق بزرگ خشکی در مقایسه با سطوح اقیانوس‌های همسایه است

توضیحات کامل در مورد پدیده مونسون

درج مقاله در سایت خبر فارسی

چاپ  مقاله در روزنامه مردم سالاری به تاریخ 1401.5.9 

نشر در سایت ویلگول

در آپارات  هم ما را دنبال کنید

معماری و شهرسازی مناطق کویری و حاشیه ی کویر در ایران (کرمان)

ایجاد بستری مناسب برای ترور رسانه ایی

توجه به نیروی جوان کشوربرای عبور از بحران‌ها

آوايي از ستيغ كوه تا بلنداي هنر معماري

معماري بازي استادانه ، صحيح و با شكوهي از احجام تركيب شده زير نور مي باشد. چشمان ما تربيت شده اند كه فرم ها را زير نور ببينند، سايه و روشن ، اين فرم‌هارا اشكار مي سازند .
(لوكوربوزيه)

از دید همگان نور”جزء اساسی و ضروری در ساختمان است . که کار آن روشن کردن فضا به منظور قابل رویت ساختن آن است .در هنر ساختمان سازی یا به عبارتی معماری نور یکی از اجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار” نظم فضایی “مصالح” رنگ و …. مطرح می شود و در طراحی به عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفاکند . ولی واقعیت این است که در بسیاری از موارد در ساختمان سازی و معماری های داخلی به نور بیشتر به عنوان یک عامل روشن کننده که باعث کاهش مصرف نور مصنوعی و در نتیجه کاهش مصرف برق ! می شود ” می نگرند و فقط به مواردی از قبیل این که نور جنوبی و شمالی بر نور شرقی و غربی ارجحیت دارد و در مواقع ناچاری نور شرقی از نور غربی بهتر است “توجه می شود و معماران به صورت کلیشه ای و از روی عادت آن را رعایت می کنند و اگر در ساختمان سازی نیازی به نور پردازی و ایجاد مفاهیم و تاکید هایی توسط نور باشد منحصرا به استفاده از نور مصنوعی می پردازند و با انواع درجات و رنگ های نور مفهوم و طرح خود را اجا می کنند .
در صورتی که با نگاهی به تاریخ معماری گذشته ( تقریبا هر نوع معماری تاریخی ) نور به عنوان یک عنصر مجزا به کار گرفته شده و به نتایج بسیار زیبایی هم رسیده اند .
یکی از مهمترین مشخصه های نور طبیعی ” توالی و دگرگونی آن در در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف می شود .” در تاریخ نقاشی توجه به نور در دوره امپرسیونیست ها دیده می شود . هنگامی که نقاشان آتلیه های خود را ترک کردند و در زیر نور خورشید با نور طبیعی مشغول نقاشی شدند . از مشخصات این سبک توجه به رنگ و نور در ساعات مختلف روز و انعکاس رنگ های اشیای مختلف در یکدیگر و تاثیر رنگ های پیرامونی و به کار بردن رنگ های خالص و ناب می باشد . قاعدتا لازم نیست که چنین تحولی در سبک معماری داخلی ما نیز به وجود آید ” با توجه به اینکه ما ساختمان هایی داریم که عنصر نور را به قدری قوی و جذاب در خود به کار گرفته اند که هر بیننده ای را به خود جذب می کند . این مقاله به بررسی نقش نور در معماری و معماری داخلی به عنوان یک جزء سازنده و مفهوم بخش می پردازد و در خاتمه امید بر این دارد که در آینده در ساختمان ها همانند نیاکانمان شاهد به کارگیری نور طبیعی به صورت یک عنصر کاملا اثر بخش باشیم .
نور وطبیعت
نور طبیعی که حامل انرژی حیات بخش درونی است به عنوان یکی از منابع وجود حیات بر روی زمین محسوب می گردد. علاوه بر آن نور می تواند با رنگ ها و جلوه های متفاوت خود باعث تغییر چهره یک مکان شود زیرا نور در هر یک از فصول سال ” در آب و هواهای متفاوت و یا در هر زمانی از طول روز دارای چهره ای مخصوص به خود می باشد .

ضمناهرمکانی دارای نور خاصی است که تنها به آنجا تعلق دارد برای مثال در صحرای یک منطقه استوایی تابش به قدری شدیدوسایه ها آنقدرکوتاه است که اشیا به چشم بیننده مرتعش ودرحال ذوب شدن به نظرمی آیند.
به همین ترتیب نور موجود در مناطق کوهستانی ” جنگلی و یا سواحلی نیز دارای ویژگی های مکانی مخصوص به خود و متمایز از سایر مناطق است . زمانی که نور را به داخل فضای ساخته شده هدایت می کنیم در اصل نوعی ارتباط بین ساختمان و محیط خارج از آن ایجاد کرده ایم . بدین وسیله می توان جلوه های متفاوتی از فضای داخلی را که هر یک دارای ماهیت خاص خود از لحاظ ادراک فضایی می باشند ” ایجاد کرد .
نور و بشر
از دوران ما قبل تاریخ همواره اجسام نورانی که تجسمی از یک شی ء زنده را در ذهن بیدار می کردند توسط بشر مورد ستایش و احترام قرار گرفته و مشتاقانه برایشان جشن می گرفتند ” آنها را عبادت کرده و می پرستیدند.
این توجه بیش از اندازه به عنصر نور در اغلب فرهنگ های اولیه بشری و در جوامعی با آداب و رسوم و عقاید مذهبی متفاوت همچنان در طول زمان مشاهده می شود . برخی از جوامع نور خورشید را در تشریفات مذهبی شان به کار می برند و برخی دیگر درخشش اجسام نورانی را به عنوان عامل ایجاد فعل و انفعالاتی رمز آلود جهت دست یابی به حیطه هایی ماورای دنیای زمینی تلقی می کردند.
حتی امروزه در بسیاری از مدارس شرقی که به تدریس یوگا اشتغال دارند برای ایجاد تمرکز ذهنی از اجسام نورانی مانند لامپ ” خورشید “ماه ” بلور و نور آتش استفاده می کنند .
در اغلب ادیان ” نور نماد عقل الهی و منشا تمامی پاکی ها و نیکی هاست و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یک هدف نهایی می باشد . در اثر تابیده شدن نور الهی به درون کالبد مادی ” یعنی جایگاه نفس آدمی است که انسان به رشد و تکامل معنوی می رسد در نتیجه برای نمایش این تمثیل ” در معماری اغلب بناهای مذهبی ” نور به عنوان عنصری بارز و مستقل از سایر عناصر و مفاهیم به کار رفته در ساختمان به کار گرفته می شود به گونه ای که شعاع های آن به طور واضح در داخل کالبد مادی و تاریک حجم قابل مشاهده است . فضاهای عمیق و تاریک کلیساهای قرون وسطی و یا مساجد اسلامی که با عنصر نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشند . انسان در چنین فضاهایی که با نوری ضعیف روشن می شوند با مشاهده سایه های مبهم از اشیا و احجام ” در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو می رود که نتیجه آن یک حس نزدیکی به منبع وجود و هستی در درونش بیدار می شود .
نور و فضاهای شهری
نور در ساعات متفاوت روز جلوه‌های گوناگونی به فضاهای شهری می‌دهد. در گذشته عنصر نور برای ایجاد تنوع در فضاهای شهری كاربرد فراوان داشت. برای مثال از آنجا كه رنگ سفید، نور آسمان را در خود منعكس كرده و هاله‌ای از رنگ آن را در برمی‌گیرد، برخی از بناهای بزرگ شهری و یا بافت كلی یك روستا را سفید رنگ می‌ساختند تا بدین ترتیب با توجه به رنگ آسمان كه از طلوع آفتاب تا غروب، رنگ‌های متنوعی از جمله زرد ملایم، آبی روشن، نارنجی و … را به خود می‌گیرد بافت شهر یا روستا نیز دستخوش تغییر و تحول شده و جلوه‌های ملایم رنگی متنوعی را در برگیرد.

روش دیگر این بود كه با سرپوشیده كردن بخش‌هایی از كوچه و مسیرهای شهری نوعی بازی پیوسته نور و سایه در آنها بوجود می‌آوردند و بدین وسیله برای رهگذران به گونه‌ای تنوع در مسیر ایجاد كرده و حس طولانی و كسل‌كننده بودن راه را در فرد از بین می‌بردند.
در برخی از بخش‌های شهر نیز با ساختن رواق و ایجاد یك هارمونی تاریك و روشن توسط سایه و نور در فضای تحت پوشش آن نوعی تنوع در فضا پدید می‌آوردند. در بازارهای ایران نورگیرهای سقفی، مسیر حركت را در فضای تنگ‌و تاریك راسته بازار مشخص می‌كنند ضمن آنكه دالانهای مستقیم كه از یك سمت به راسته بازار متصل بوده و ازسمت دیگر به فضای باز خارجی منتهی می‌شوند در تاریكی مسیر بازار توسط شعاعهای تابیده شده نور به درون دالان افراد را به سمت مسیر خروج از راسته بازار هدایت می‌كنند.
به مثالي در اين زمينه توجه فرماييد:
مسجد شیخ لطف الله در قسمت شرقی میدان نقش‌جهان اصفهان (میدان امام) و روبه‌روی بنای معظم عالی قاپو واقع شده است. در سال 1011 هجری قمری به امر شاه عباس اول به جای مسجد خرابه‌ای كه وجود داشته، بنا شده است.
بی‌شك شهر تاریخی اصفهان به دلایل متعددی از جمله پایتخت شدن آن در دو دوره متفاوت و مهم سلجوقی و صفوی یكی از قطب‌های معماری ایران است.
مسجد كانون تجلی هویت معنوی مسلمانان و یكی از مهمترین عناصر شهری و معماری و از مراكز مهم برای تبلور ذوق و سلیقه معماران مسلمان بوده است. میدان نقش جهان با همه تكرارها، طاقها و رنگ‌ها به ناگاه در ضلع شرقی، فرورفتگی در خود ایجاد می‌كند و رهگذر زمانی كه از این مكان عبور می‌كند بی‌‌اختیار سری چرخانده و تأملی در این قسمت میدان خواهد كرد و مبهوت رنگ كاشی‌ها و ارتفاع، طاق‌ها و قوسها و فرورفتگی خواهد شد.
چون میدان در امتداد محور مقدس نبوده، معمار مجبور بوده كل بنای مسجد را چرخانده و محور آن را به سمت قبله قرار دهد. همین امر باعث شد امتداد مسجد با میدان یكی نباشد و برای رسیدن به صحن مسجد، آن را بوسیله یك دالان تاریك دور زد. در هنگام ورود به این دالان به خاطر تاریكی محیط، فرد سكوت و سكون احساس كرده، به وسیله‌ی نورهایی كه از فخرالمدین‌ها به داخل دالان می‌تابد به صحن مسجد هدایت می‌شود تا از روبروی قبله وارد این بنا گردد.
در همان نگاه اول هنگام ورود، فرد مبهوت كاشی‌كاری هفت‌رنگ و معرق و بازی نورها می‌شود، نورهایی كه بسیار ماهرانه در بنا تعبیه گردیده‌اند، فخرالمدین‌ها (روزنه‌های نور) كه در زیر گنبد و بالای دیوارها قرار دارد احساس سبكی گنبد و معلق بودن آن میان زمین و آسمان را به انسان تلقین می‌كنند. این همان شفاف‌‌سازی و از جرم به فضا و از ماده به روح رسیدن است.
اساساً معماری این نوع مساجد معماری نور، معماری شفافیت و معماری روحانی است و كمتر كسی است كه از این مسجد دیدن كرده، ولی تحت تاثیر فضای داخل آن قرار نگرفته باشد. سه منبع نور در این گنبدخانه دیده می‌شود: یكی، نوری كه از دهانه‌ی بزرگ شمال‌شرقی بر دیواره‌های جنوب‌غربی شبستان كه محراب در آن قرار گرفته می‌تابد و سطح كاشی‌كاری آن را به طور زیبایی روشن می‌كند، دوم نوری است كه از شبكه چوبی تعبیه شده در دیوار شرقی گنبدخانه وارد شده، كه تقریبا وسط صحن گنبدخانه را روشن می‌نماید و سوم همان شبكه‌های زیر گنبد كه محل اتصال دیوارها به گنبد هستند و فضای زیر گنبد را به همراه دیواره‌های گنبدخانه روشن می‌كنند و نیز تصویر زیبای دم طاووسی را به زیبایی زیر گنبد پدید می‌آورند.

 

نور مصنوعي

نور خورشيد منبع انرژي زمين است. انرژي كه مي‌تواند توسط گياهان جذب شود و موجب واكنشهاي فتوسنتز آنها شود، يا بوسيله اقيانوسها جذب شود و سبب شود كه آب بخار شده و باعث باران شود و نيز توسط صفحات خورشيدي و فتوسلها جذب شده و توليد برق كند.
زمانيكه نور وارد چشم مي‌شود و بر روي پرده شبكيه مي‌افتد، يك سري فرآيندهاي عصبي و فتوشيميايي رخ مي‌دهند كه در نتيجه آنها پديده “ديدن” رخ مي‌دهد. امواج راديو، تلويزيون، ميكروويو، نور ماوراي بنفش، اشعه مجهول، همگي همانند نور جزء امواج الكترومغناطيس هستند اما با طول موجهاي متفاوت و همانطور كه گذشت، چشم انسان توانايي دريافت همگي اين امواج را نداشته اما وسايل و تجهيزاتي هستند كه قادر به ايجاد، دريافت و شناسايي آنها هستند.
توماس اديسون در سال 1879 موفق به اختراع لامپ الكتريكي شد (لامپ التهابي) . او همچنان گرامافون، تصوير متحرك، ماشين تكثير، ميكروفون و بسياري چيزهاي ديگر را اختراع كرد. لامپ اديسون از يك فلامنت (رشته) كربن در خلا استفاده مي‌كرد. امروزه ما از سيمهاي تنگستن كه در يك حباب پر شده با گاز بي‌اثر آرگون قرار دارد استفاده مي‌كنيم.
لامپ اديسون كمتر از 1% انرژي برق را به نور تبديل مي‌كرد. امروزه لامپهاي خانگي 6 تا 7% انرژي برق را به نور تبديل مي‌كنند و بقيه را تلف مي‌كنند. لامپهاي فلورسنت تا 50 برابر موثرتر از لامپ اديسون عمل مي‌كنند.
طراحي نور مصنوعي در معماري
امروزه از دو نوع سيماي نورپردازي در معماري استفاده مي‌شود كه از هر دو به خوبي استقبال شده و همچنين از تركيب هر دو نيز استفاده مي‌شود. روش يا سيماي كيفيت يا زيبايي و روش يا سيماي كميت يا مهندسي.
روش كيفيت مجبور است مطمئن سازد كه محيط و فضاي اطراف باصفا و خوشايند است كه براي اينكار از نور و سايه، روشنايي و تاريكي و از نقش و صورت استفاده مي‌كند.

روش كميت مطمئن مي‌سازد كه نور مناسبي جهت انجام كار در اختيار است. انجمن مهندسي روشنايي [1][1](IES) شمال آمريكا رهنمودي را منتشر ساخت كه سطح (level) نور را براي كارها و فعاليتهاي مختلف براساس طبيعت آن كار، اندازه، جزئيات مورد نياز، سن ميانگين افراد قرار گرفته در آن محيط و غيره، مشخص مي‌سازد. يك دفتر اداري معمولي نياز به 30 تا 100 foot-candle [2][2]روشنايي دارد. سطح نور مي‌تواند توسط واحد متريك lux نيز بيان شود. هر يك foot candle تقريباً برابر 10 lux است.
نرخ مصرف انرژي، توان ناميده مي‌شود و با وات (watt) اندازه‌گيري مي‌شود. يك لامپ 200 watt مصرف انرژي معادل دو برابر يك لامپ 100 watt خواهد داشت. اداره برق مقدار مصرف برق مشتريان را توسط واحد كيلو وات ساعت (kwh) محاسبه مي‌كند. يك لامپ 200 watt كه به مدت 5 ساعت روشن بماند داراي 1000 وات ساعت يا 1 كيلو وات ساعت مصرف برق است.

نور پردازی در هتل

مسأله تأمین نور هتل ، در قسمتهای مختلف آن یكی از مسائل فنی و هنری و درعین حال بسیار حسّاس وظریف است كه نیاز به تأمل ودقّت و ظرافت طبع و ذوق و سلیقه دارد . حتی با مسائل روحی و روانی نیز بی ارتباط نیست. و مقدار برق مصرفی و تأمین هزینه آن را هم نمی توان بی اهمیّت تلقی كرد.
همچنین تأمین نور هتل در رفاه و آسایش مسافران و راحتی كار كاركنان تأثیر به سزایی دارد. بنابراین، رعایت تمام موارد مورد نظر و اهمیت آن ، ایجاب می كند كه ترتیب خاصی ، منطبق با اصول علمی و بهداشتی در آن داده شود كه نكات لازم از هر جهت رعایت شده باشد. این كار مستلزم آن است كه از وجود یك متخصص مجّرب و كار آزموده استفاده شود تا موضوع تآمین نور لازم به نحو شایسته عملی گردد. با این وجود از نظر روشن شدن موضوع ، موارد قابل ذكر را یاد آوری می نماییم:
هزینه تأمین روشنایی، یكی از اقلام مخارج سنگین هتل به شمار می رود و چنانچه در مصرف برق دقت كافی به عمل نیاید، نه تنها بودجه ای را به هدر داده اند بلكه از لحاظ كیفیت بهره برداری از نور هم سودی نبرده و رفاهیّتی فراهم نساخته اند، زیرا مصرف زیاد برق و تابش نورهای شدید و خیره كننده ونصب لامپهای پرنور، آرامش و راحتی مسافر و میهمان را تأمین نمی كند، و در مواردی هم موجب ناراحتی اعصاب و ناخشنودی خاطر می شود.
بنابراین، از لحاظ نور لازم و كافی باید حد معمول و متعارفی را در نظر گرفت و از افراط و تفریط پرهیز كرد. و نباید به آن فكر بود كه پرداخت هزینه زیاد دلیلی بر پسند مردم و نشانگر اهمیت بیشتر هتل است. با این وصف، باید هم از نظر صرفه و صلاح مالی از مصارف و مخارج زاید براحتیاج جلوگیری به عمل آید و هم در جهت خوشایند طبیعت انسان بذل مساعی شود .
نكته مهمتراین كه نور باید از نظر كمی و كیفی علاوه بر تأمین روشنایی مورد نیاز، زیبایی دكور را به نحو چشمگیری افزایش دهد و آرامش روحی و جسمی و سلسله اعصاب را به وجود آورد.
به طور مثال نور زیاده از حد ، در راهروهای هتل به هیچ روی مقبول نیست . زیرا نور زیاد در راهروها بخودی خود به زیاد شدن سر و صدا كمك می كند و خواهی نخواهی سبب می شود كه مسافرین با هم با صدای بلندتری صحبت كنند و به این ترتیب ، مسافرینی كه در حال استراحت و رفع خستگی هستند و نیاز به آرامش و سكوت نسبی دارند، ناراحت می شوند وبا سلب آسایش، موجبات عدم رضایت وناخرسندی آنان فراهم می آید.
ولی چنانچه به راهروها نور كمتری داده شود خود به خود نوعی حالت بازدارنده ایجاد می كند و مسافرین وادار می شوند كه آهسته صحبت كنند وحتی الامكان سكوت را رعایت یا لااقل با صدای ملایم گفتگو نمایند. و این همان چیزی است كه همه مسافران طالب آنند و یا از نور كم چراغها احساس راحتی و آرامش می كنند .
معمولاً در راهروهای هتل ، در طول روز ، از نور سقف یا دیوارها، استفاده می شود و در شب از نور دیگری كه از فاصله نیم متری به كف راهروها می رسد برخوردار می شوند. برای این منظور از ارتفاع نیم متری زمین در دیوارها چراغهایی نصب می كنند كه در داخل دیوار قرار دارد و روی آنها از طلق پوشیده می شود و فاصله این چراغها را تقریباً دو یا سه متر از یكدیگر در نظر می گیرند و نور شب راهروها ، از این چراغها تاَمین می شود و روی پله های هتل نیز همین منوال را خواهد داشت ، بااین روش مسافرین قادرند جلوی پای خود را به خوبی ببینند و به راحتی عبور و مرور نمایند . ولی اتاقها باید از نور كافی برخوردار باشد. بخصوص سلف سرویس و پیش خوان آن یا بالای فرهای آشپزخانه حتماً باید نور زیاد ومناسب داشته باشد. معمولاً برای این منظور از نورافكن نیز استفاده می كنند . ولی آیا این نورافكن ها را در رستوران هتل نیز می توان به كار برد؟
جواب خیر است، زیرا نور رستوران هتل باید طوری باشد كه به سالن غذا خوری صفای خاص و حالت گرم و صمیمانه ای ببخشد و با زیبایی و جذابیّت جالب توجهی پذیرای میهمانان ومسافران باشد .
همان طور كه قبلاً گفته شد، نور خیره كننده به طرق مختلف باعث سلب راحتی میهمانان می شود ، علاوه بر این در تأمین روشنایی رستوران هتل نكات ظریفتری نیز هست كه نباید ناگفته بماند. مهمتر از همه این كه هر نوری هنگام صرف غذا در رستوران هتل ، مطلوب و مناسب نیست ، به طور مثال دادن نور سبز به سالن غذا خوری بسیار نامناسب است، زیرا ضمن این كه غذاها را بد رنگ نشان می دهد، میل به غذا را نیز از بین می برد و آن را باید اصطلاحاً » نور اشتها كور كن» نامید.
بالعكس در سلف سرویسها و اسنكها كه غذا را سریع سرو می كنند، از نور زیاد استفاده می نمایند.
در سلف سرویسها واسنكها، از این عمل منظور خاصی دارند و آن این كه مشتری غذای خود را هر چه زودتر و سریعتر میل كند و جای خود را برای نشستن دیگری ترك گوید و به گفته عوام: «جا خوش نكند» و باعث معطلی و ركود نشود. این خود یكی از علل و عوامل روانی است و به همین علت است كه نور تند و خیره كننده با آرامش خیال همراه نیست.
اما در رستوران هتل چنین نیتی وجود ندارد و كارگردانان هتل علاقه مندند كه در شیوه تأمین نور سالن غذا خوری ، حالتی بوجود آورند كه میل انگیز و اشتها آور باشد و وسایل راحتی و آسودگی در آن مرعی وملحوظ گردد . بنابراین، بهتر است در رستوران هتل از نور غیر مستقیم استفاده شود.
نور غیر مستقیم نوری است كه بطور غیر مستقیم بتابد. یعنی لامپها وفلورسنتها به خودی خود دیده نمی شود و فقط نور آنها مشاهده می شود زیرا لامپها پشت مانعی قرار گرفته و بدون این كه خود دیده شود نور لازم را تأمین كرده است . قبلاً اشاره شد كه هر نوری باید با دكور و رنگ محیط و حتی با رنگ غذا هماهنگی لازم داشته باشد .
به طور مثال نور صورتی رنگ، گوشت را قرمز و طبیعی نشان می دهد و در عوض رنگ سالادها را به گونه ای نمایش می دهد كه پسند ذوق و طبع نیست و به كاستن میل و اشتها كمك می كند. همچنین با نور آبی و سفید غذاها را می توان خوب نشان داد، اما تابش رنگ آبی و سفید می تواند یك اتمسفر گرم را سرد كند . پس برای تأمین نور رستوران هتل، باید از تركیبی از نورها استفاده نمود كه علاوه بر همگونی و تناسب با محیط اطراف، موجد انبساط خاطر و سلامت حال باشد و زیبایی و دل انگیزی ، از فضا وجوانب سالن بتراود ودر نتیجه تابش ، تركیب ظریفانه ای از نورها ، همه وسایل مطبوع وبا روح و دلنشین جلوه گری كند و به عبارت دیگر سرور انگیز و شادی آفرین باشد.
موضوع نور پردازی در رستوران برای سرویس غذا ، یك امر فنی و تخصصی است .مقدار وات و رنگ نور از لوازم ساده وكم ارزشی نیست كه صاحب رستوران به دلخواه خود آن را طرح ریزی و عملی سازد .
چشم وقتی كه نور را می بیند ، اثر آن در تمام وجود انسان منعكس می شود و حالات گوناگونی به وجود می آورد. مقدار وات، شدت وضعف ، تندی و ملایمت و رنگهای مختلف آن، هر یك در نوع خود عاملی است قابل تأثیر و درخور توجه و اهمیّت. نور وقتی مناسب و موافق طبیعت انسانی است كه محیط جذابی را به وجود آورد و غذا و نوشابه و سرویس و دكور رستوران را مطبوع طبع سازد . یعنی چشمها ست كه در پرتو نور جذاب، انسان را دعوت به تناول غذا می كند و با نشان دادن فروغ دلپذیر محل پذیرایی غذاها را دلپذیرتر و لذت بخش می سازد. حتی مردم قادرند درجه هوا را هم با چشمهای خود معین كنند.
نور گرم و نور سرد و اثرات آن هر یك به فراخور خود در فن و تكنیك نور پردازی جای بحث جالب توجهی دارد و نقش آن در شناساندن زیباییها و زشتیها قابل انكار و چشم پوشی نیست . هر مشتری كه هنگام عصر وارد رستورانی می شود ، اول منابع نور را می بیند وبعد چراغانی را و سپس به رنگها و تغییرات نور و سایه ها متوجه می شود ودر آخر به محل و دكوراسیون نظر می افكند. امروزه موضوع نور پردازی در رستورانها از لحاظ نمایش غذا، سرویس، نوشابه و سالاد و غیره یك امر فنی، ذوقی و قابل دقّت است. اهمیّت نور در اشیاء بیش از اهمیتی است كه رنگ پوست بدن در جلوه گری و نمایش دادن اندام انسان دارد.
بنابراین، صاحبان هتل باید در تأمین نور لازم و مناسب و موافق طبع انسان ، در رستوران هتل از صاحبان ذوق وهنر ونورپردازان متخصص استفاده نمایند و از نوازش روح وچشم مشتریان دریغ نورزند.
● طراحی و نورپردازی
شرط اصلی و بنیادین نورپردازی در هتل یا رستوران توجه به سلامت و اثربخش و مفید بودن آن است. برای حفظ سلامت نور در هتل بایستی به عوامل مختلف توجه شود وچنانچه بدین امر مهم پرداخته نگردد باید پذیرفت كه حفظ سلامت و تأمین رفاه وآسایش كافی ممکن نخواهد بود. وجود روشنایی بهداشتی دراتاقها و محیط داخلی یا خارج هتل مسأله ای است كه سخت مورد توجه چشم پزشكان و مهندسین وآرشیتكتها قرارگرفته است، زیرا نور عاملی است كه بر چشم و دیگراندام ها تأثیر مستقیم دارد ودرنحوه و مقدار فعالیتهای بدن مؤثر است.
پراكندگی نور بر غذاها و خوراكیهایی كه سرو می شود نیز تأثیر فراوان دارد.آنگاه كه برا ی صرف شام به رستوران می روید واحساس آرامش می كنید با اندكی دقّت درخواهید یافت كه انعكاس نورها وشیوه نورپردازی چنان است كه آرامش شما را فراهم می آورد.
سلف سرویسها كه مدت كمتری صرف پذیرایی از واردین خود می كنند به نحوی نورپردازی می شوند كه نورها دریكدیگر انعكاس یابند و با هم بیامیزند واز این آمیختگی نورها برشدت نور و تحریك كنندگی آن افزوده می شود و میهمانان به هیجان درآیند تا پس از صرف غذا محیط را بی درنگ ترك كنند تا سلف سرویس بتواند از مشتریان بعدی خود نیزپذیرایی نماید. هرجا كه وجود تابشهای نوری بیشتر لازم باشد، نباید ازآن دریغ ورزید ولی مكانهایی در هتل وجود دارند كه نیاز به نور شدید وقوی نخواهند داشت.
چنانچه وسایل پذیرایی و مبلمان در یك رستوران به طرزی صحیح و زیبا مرتب و آماده باشد، خود می تواند به صورت یك عامل تبلیغی و فراخوان مشتریان معرفی گردد و این دعوت به صرف غذا در رستوران هنگامی تكمیل خواهد شد كه نورپردازی آن با دقّت و رعایت مسائل بهداشتی و روانی افراد انجام شده باشد. یك نورپردازی آرامش بخش به میهمانان خواهد گفت كه به یك رستوران مناسب و دلپذیر وارد شده اند و غذای دلچسب و گوارایی صرف خواهند كرد.
مدیران رستورانها خواستار آن هستند كه صورت غذاها مفصل، چشمگیر واشتها آور باشد به طوری كه هر یك از اقلام خوراكیها یا نوشابه ها و دسرها را جداگانه معرفی نمایند. اینها مایل اند كه میزهای رستوران به صورتی باشد كه تریلی های آورنده غذا بتوانند به آسانی عبور نمایند ولی باید دانست كه اگر قرار باشد یك نشست شبانه در رستوران برقرار شود باید از صندلیهای راحت استفاده كرد تا مراجعین را به ماندن و گذراندن وقت خود در رستوران تشویق كند و راحتی آنها را فراهم آورد. مدیرانی هم هستند كه سود بیشتر را ترجیح می دهند و در این صورت باید از نیمكتهای غیر رسمی استفاده كنند.
مدیران هتلها و رستورانها بایداین نكته را بپذیراند كه تحمل هزینه های گزاف برای ایجاد تغییرات ساختمانی لزومی ندارد؛ وكافی است كه وسایل و تجهیزات پذیرایی خود را به صورتی زیبا مرتب سازند و برای قشنگتر شدن محیط پذیرایی از نورپردازی مناسب استفاده كنند. به طور مثال دررستورانهایی كه سقف بلند دارند می توان از«لوستر» های آبشاری شكل سود برد كه دیدگاه بیننده راكوتاهترنشان می دهد وفضای بلند را به طوردلچسب وخوشایند پرمی سازد.
درقسمت وسط رستوران نیز می توان میزی بصورت بوفه قرار داد و یك مركز نورانی در وسط آن تعبیه كرد. اگربخواهیم در قسمت «لابی» هتل نیز عصرانه وچای سروكنیم باید از صندلیهایی با پشتی كوتاه و میزهای بلند و كوتاه استفاده كنیم تا فضای كافی برای یك سرویس چای یا صبحانه فراهم شود. در این مورد لازم خواهد بود تا محلی نیز برای ساكها یا كیف دستیهای میهمانان در نظر گرفته شود. با این تمهید از ایستادن و خسته شدن میهمانان جلوگیری می شد و بخش لابی همان حالت توقف موقت را به واردین القاء خواهد كرد.

بازی با نور

بازی با نور به اشکال مختلف می تواند در نمای ظاهری فضاتاثیرگذار باشد. حقه های بعدی مختلف که تنها با ایجادتغییرات در نورپردازی یک فضا ممکن است می توانند ابعاد آنرا نیز کوچک تر یا بزرگتر از آنچه هست نشان دهند. در اینجابه بعضی از این حقه های بصری اشاره می کنیم:
برایبلندتر جلوه دادن ارتفاع یک اتاق از چراغ های پایه دار کهروی زمین قرار می گیرند یا چراغ های دیواری که نور را بهسقف می تابانند استفاده کنید. روشن کردن سقف آن را بلندتراز آنچه هست نشان می دهد.
برای کوتاه تر جلوه دادنارتفاع اتاق و صمیمانه تر کردن آن نور را از سقف دور نگاهدارید و برای روشن کردنفضا از چراغ های دیواری که نور رابه پایین می تابانند و آباژورهایی با کلاه های سر بستهاستفاده کنید. همچنین جلب توجه بیننده به تابلوها و عناصردکوراتیوی که در ارتفاع کم روی دیوارها نصب شده باشند میتواند تاثیر بسزایی در کوتاه تر نمایاندن ارتفاع اتاقداشته باشد. چیدن مجموعه هایی از وسایل تزئینی روی سطوحپایین یا بر روی زمین و روشن کردن آنها با نوری متمرکز ازبالا هم همین اثر را دارد.
به منظور وسیع تر نشان دادنفضایی باریک و بلند کانون توجه را دیوار انتهایی فضا قراردهید. برای این کار مثلا پنجره ای که روی این دیوار است راچشمگیر سازید یا با قرار دادن یک اثر هنری بر روی آن وروشن کردن آن با یک نور نقطه ای متمرکز چشم را به آن جلبکنید. در مقابل سایر دیوارهای اتاق را با نور کمتر ویکدستی روشن سازید.
اگر می خواهید یک فضا بزرگتر به نظربرسد دو دیوار روبه رو به هم را با تاباندن نور کاملا روشنکنید به این ترتیب فاصله آنها بیشتر به نظر می رسد. همچنیندر صورت امکان از آینه در فضای اتاق استفاده کنید تا باترکیب انعکاس فضا در آینه و نحوه نورپردازی چرخش نور درفضا بهبود یافته و در نتیجه اتاق بزرگتر به نظر برسد. ازچراغ هایی که بر روی بازوهای قابل تنظیم نصب می شونداستفاده کنید و آنها را به آینه بتابانید.
برای کنترلنور در اتاق های بسیار روشن و آفتابی از سطوح مات به منظورجذب نور و پیشگیری از انعکاس ناخواسته آن بهره بگیرید. بهخاطر داشته باشید سطوح صیقلی مثل شیشه، فلز، کاشی و رنگهای روغنی نور را منعکس می کنند و در نتیجه بر شدت نور فضامی افزایند و ارتفاع را بلندتر جلوه می دهند. در مقابلسطوح مات و بافت دار بیشتر نور را جذب می کنند. همچنینهرچه سطوح تیره تر باشند مقدار بیشتری از نور را جذب میکنند.
برای اینکه فضایی را گرم و صمیمی جلوه دهید ازچراغ های رومیزی متعدد استفاده کنید. توجه داشته باشید ازکلاهک هایی با رنگ های گرم برای این چراغ ها بهره بگیریدتا فضا را با نوری گرم و جذاب روشن کنند به عنوان مثال بهجای کلاهک سفید از کلاهک های عاجی یا نباتی استفادهکنید.
پرده ای که به پنجره یک اتاق نصب می کنید تاثیرزیادی بر نما و حالت حکمفرما به آن خواهد داشت. زیرا پردهها می توانند میزان نور طبیعی که به یک اتاق وارد می شودرا کنترل کنند و همچنین پرده های شفاف همچون فیلتری نور رامتاثر از رنگ خود عبور می دهند. بنابراین انتخاب پرده بایدبا توجه و دقت در این قابلیت ها صورت بگیرد.
چنان چه ازمنابع نور متعدد در یک اتاق استفاده می کنید، اما از نورکلی اتاق راضی نیستید قدرت لامپ بعضی از آنها را تغییردهید یا با تغییر دادن حباب چراغ ها که زیادی شفاف یا کدرباشند یا به رنگ مورد پسند شما نباشند و همچنین کلاهکآباژورها، رنگ و میزان نور کلی اتاق را برای خود دلپذیرکنید.
برای رنگین کردن یک فضا با نور می توانید حالتهای مختلفی به آن ببخشید. یکی از دیوارهای سفید را با نوریکه از —– رنگی دلخواهتان عبور می کند روشن کنید. پیش ازانتخاب —– تاثیر آن و روانشناسی رنگ ها را مطالعه کنید. نوری که از یک —– زرد عبور می کند احساس بشاشیت وشادابی را ایجاد می کند. نور آبی تاثیری آرام بخش دارد کهاعصاب را آرامش می دهد و احساس تمایل به خواب را در شمازنده می کند. نور قرمز محرک و پرانرژی است و فعالیت و تحرکرا تشویق می کند. سبز شادابی و طراوت به فضا می بخشد و مارا به یاد طبیعت و زمین می اندازد. نور بنفش رنگ اما میتواند هم آرامش بخش و هم مهیج باشد، بسته به اینکه بیشتربه رنگ قرمز متمایل باشد یا به آبی تمایل داشته باشد.

نورپردازی در آشپزخانه، حمام و هال ورودی

در آشپزخانه های قدیم که مانند امروز دارای کابینت های ثابت و جاسازی شده و محل مشخصی برای اجاق گاز، یخچال و دیگر وسایل آشپزخانه نبودند ، نورپردازی اغلب به وسیله یک چراغ آویز سقفی که در مرکز سقف آشپزخانه نصب می شد انجام می گرفت. چرا که اغلب فعالیت های داخل آشپزخانه ( مانند آماده سازی مواد غذایی ) بر روی میز وسط آشپزخانه انجام می شد. اما آشپزخانه های امروزی با ردیفی از کابینت ها ، اجاق و یخچال جاسازی شده به موازات و در کنار دیوارهای آشپزخانه نیازمند شیوه دیگری از نورپردازی هستند. در آشپزخانه های امروزی قسمت اعظم کار در آشپزخانه بر روی سطح کابینت ها در کنار اجاق گاز و یا شیر آب و سینک ظرفشویی انجام می شود که در اغلب آشپزخانه ها همگی در کنار دیوار قرار دارند اما هنوز چراغ های سقفی از وسط سقف آشپزخانه آویزان هستند ، در نتیجه افراد اغلب پشت به منبع نور و در زیر سایه خود مشغول به کار هستند و هنگام کار از نور کافی برخوردار نیستند. با توجه به تغییرات ساختار آشپزخانه های امروزی نسبت به گذشته ، ما در بخش هایی از آشپزخانه که اغلب محل انجام کار محسوب می شود به نور کافی نیاز داریم. مانند سطح روی اجاق گاز، سینک ظرفشویی و سطوح روی کابینت ها که برای آماده سازی وسایل آشپزی و مواد غذایی مورد استفاده قرار می گیرند. علاوه بر نیاز به روشنایی در این اماکن، فضای کلی آشپزخانه نیز باید از نور کافی برخوردار باشد. همچنین در بسیاری از آشپزخانه ها بعضی از کابینت ها با درهای شیشه ای و به صورت ویترین ساخته شده اند تا از آنها برای به نمایش گذاشتن ظروف زیبا و تزئینی استفاده شود. این کابینت ها نیز نیاز به نورپردازی داخلی دارند. به این ترتیب ما نیاز به یک مجموعه منابع نوری داریم که هریک به صورت جداگانه قابل کنترل باشند.

نور کافی برای سطح روی اجاق گاز در آشپزخانه هایی که دارای یک هواکش یا هود در بالای اجاق گاز هستند به راحتی توسط چراغ هواکش تأمین می شود. اگر بالای اجاق گاز، هواکش مجهز به چراغ وجود ندارد باید یک چراغ قابل تنظیم در بالای اجاق گاز نصب شود. همچنین بالای سینک ظرفشویی نیز به یک چراغ نیاز تا شب هنگام نور کافی برای شست و شوی ظروف و مواد غذایی را برای ما فراهم کند. ترجیحاً هر یک از این چراغ ها باید دارای کلید کنترل مجزا باشند تا فقط در مواقع لزوم مورد استفاده قرار گیرند.

برای تأمین نور کافی در سطح روی کابینت ها از آنجا که اغلب این سطوح در زیر کابینت های دیواری قرار دارند به راحتی می توان از چراغ های مهتابی که در زیر کابینت ها نصب می شوند بهره گرفت. به این ترتیب چراغ های نصب شده در زیر کابینت های دیواری بی آنکه دیده شوند و یا موجب آزار چشم باشند نور کافی را بر سطح روی کابینت ها می تابانند. چنانچه کابینت های زمینی عمیق باشند و نور محیط به اندازه کافی درون آنها را روشن نکند برای دسترسی راحت به وسایل داخل این نوع کابینت ها می توان چراغ های کوچکی در آنها نصب کرد که با کلیدهای اتوماتیک کنترل شوند و با باز و بسته شدن در کابینت ها روشن و خاموش شوند.

اگر آشپزخانه شما محل صرف غذا نیز هست استفاده از چراغ های سقفی که ارتفاعشان قابل تنظیم است درست در بالای میز غذاخوری ایده خوبی است. این چراغ ها می توانند هنگام صرف غذا روی میز را به خوبی روشن کنند و در مواقعی که از میز استفاده نمی شود فضای کلی آشپزخانه را روشنایی ببخشند.

نورپردازی در فضای حمام و دستشویی از اهمیت کمتری برخوردار است و به سادگی با نصب چراغ های سقفی قابل اجرا است. در حمام و دستشویی علاوه بر چراغ های سقفی که برای تأمین روشنایی محیط مورد استفاده قرار می گیرند نصب یک چراغ دیواری در بالای آینه نیز ضروری است اما توجه داشته باشید که برای این منظور از چراغ های فلوئورسنت استفاده نکنید زیرا نور این چراغ ها موجب تغییر برخی از رنگ ها شده و تصویر شما را با رنگ های غیرواقعی در آینه منعکس می کنند.

نورپردازی قسمت های مختلف خانه ، هال ورودی، راهروها و راه پله ها را نیز فراموش نکنید. این اماکن در هر خانه ای باید از نور فراوان برخوردار باشند به خصوص راه پله ها که در حفظ ایمنی و سلامتی خانواده و میهمانان اهمیت به سزایی دارد. در اینجا ایمنی مهم تر از زیبایی است و بهترین روش نورپردازی روشن کردن مسیر حرکت و سطح روی پلکان با چراغ هایی است که به دیوار نصب می شوند و نور را به طرف پایین می تابانند. استفاده از چراغ های دیواری کار تعویض لامپ را نیز ساده تر می کند.

آنچه تاکنون بیان شد در جهت تأمین نور کافی و روشنایی لازم برای انجام فعالیت های گوناگون در هر یک از اتاق ها بود ؛ اما نورپردازی می تواند در جهت زیباسازی و جلب توجه بیننده به سوی اشیای تزئینی و ویژگی های زیبای یک اتاق نیز باشد. برای این منظور بهترین انتخاب چراغ های قابل تنظیمی هستند که به صورت تک، دوتایی و سه تایی در بازار موجودند و پس از نصب در یک نقطه از دیوار می توان هر یک از آنها را به سمت دلخواه تنظیم کرد به صورتی که محل مورد نظر ما را روشن کند. نور این چراغ ها را می توان به راحتی بر روی یک دیوار، یک تابلو و یا یک مجسمه دلخواه تنظیم کرد و یا حتی بخشی خاص از اتاق ( مانند محل قرارگیری شومینه و یا یک آرک در سقف ) را به وسیله آنها روشن کرد.

طبقات داخل کابینت های در شیشه ای را نیز می توان با استفاده از روش های گوناگون روشنایی بخشید. اما یکی از بهترین راه ها نصب چراغ های کوچک در زیر هر یک از طبقات ، و یا در مواقعی که طبقات شیشه ای هستند نصب یک لامپ در قسمت بالا و یا پایین کابینت است.

نور در فضاهای داخلی

اگر از نور کامل و طبیعی خورشید که گستردگی و کیفیت آن قابل مقایسه با نورهای دیگر نیست صرف نظر کنیم، استفاده از نور آبی مصنوعی و چراغ های روشنایی، به نیازی ضروری و همیشگی تبدیل شده است.
به خصوص نقش نورپردازی در معماری داخلی بسیار مهم و جذاب می نماید. با افزایش کارآیی های صنعت برق و امکانات تکنولوژیک مربوط به آن، استفاده از محصولات وابسته به آن نیز رشد چشمگیری داشته است؛ چنانکه باید اذعان داشت روشنایی، راه را برای یک تحول در شناخت و طراحی معماری باز کرده است. این محصولات که مشتمل بر انواع چراغ ها و سیستم های روشنایی هستند، ابزار اصلی نورپردازی را تشکیل می دهند. با تنوع این ابزار، طراحان با مسئله ای مواجه می شوند و آن انتخاب صحیح وسیله نوری و تعیین محل مناسب برای آن است. چنین مشکلی پیچیده تر از تامین کمی نور است. اگر چه لامپ های عریان قادرند نیازهای کمی نور را به آسانی مرتفع کنند، واضح است که جنبه های دقیق تامین آسایش و نکات ظریف زیبایی شناسی از عهده این وسایل ساده برنمی آید. در حقیقت گره کار در تهیه و تامین نور نیست بلکه تنظیم منابع نوری برای خلق محیط مناسب بصری، مسئله اصلی است.
در بررسی های انجام شده پیرامون استفاده افراد از نور و چگونگی نورپردازی منازل مسکونی خود، اطلاعاتی راه گشا به دست آمده است که راه را برای راهنمایی تولیدکنندگان، طراحان و نهایتاً استفاده کنندگان باز می کند یا باعث سوق دادن آنان به سمت استفاده از منابع نوری مطلوب و راهنمایی عموم به استفاده درست از منابع در اختیار می شود. ابتدا این نکات را مرورکرده و در ادامه، نکاتی را درباره روشنایی عمومی از نظر می گذرانیم. افراد مورد مطالعه در این مبحث در پاسخ به سؤالی در زمینه استفاده از نور عمومی و موضعی در محل زندگی خود اکثراً اذعان دارند که نور عمومی را بیشتر از نور موضعی در محل زندگی خود استفاده می کنند. 75% افراد، نور عمومی و 25% نیز نور موضعی را مورد استفاده قرار می دهند. در مورد استفاده از انواع مختلف چراغ های روشنایی، بازار خرید و استفاده به ترتیب با 50% و 35% و۱۰% در اختیار چراغ های سقفی، دیواری و پایه دار زمینی قرار می گیرد که این خود می تواند موید استفاده بیشتر مردم از نورهای عمومی در محل زندگی خود باشد. رنگ غالب نورهای مورد استفاده نیز حکایت از این دارد که نورهای با رنگ سرد، بیشتر از رنگ های گرم در بین مردم طرفدار دارد. اکثر مصرف کنندگان و خریداران چراغ های روشنایی هنگام خرید محصول مورد نظر، اولویت هایی را برای آن مدنظر دارند که زیبایی منبع نوردهنده، کیفیت نوردهی آن، قیمت و نصب و نگهداری آن، به ترتیب از عوامل دخیل در خرید و جذب مشتریان به محصولات است.
در اینجا به بررسی عواملی می پردازیم که عوامل اصلی در روشنایی محیط هستند. قابلیت دید در ناحیه تامین روشنایی، مهمترین نیاز استفاده کننده در محیط است. این قابلیت به عواملی بستگی دارد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
شدت روشنایی: برای هر ناحیه تامین روشنایی خاص باید میزان منابعی از شدت روشنایی ایجاد شود. شدت روشنایی در سراسر ناحیه ای که تامین روشنایی آن مدنظر است باید به طور معقولی یکنواخت باشد. این بدان معنی است که سر تا سر اتاق باید به میزان مناسبی روشن شود. این امر به منظور اجتناب از ایجاد نواحی تاریک با وسعت زیاد است که ممکن است در حالتی که شخص بایستی از ناحیه تامین روشنایی مربوط به خود به اطراف نگاه کند بر تطابق چشم اثر بگذارد.
شدت روشنایی باید با استانداردهای مربوطه انتخاب شود.
سطوح مجاور: از تفاوت زیاد در شدت روشنایی سطوح مجاور باید اجتناب شود. تفاوت بین شدت روشنایی سطوح مجاور نباید از نسبت ده به یک تجاوز کند. از این رو درخشندگی اطراف ناحیه تامین روشنایی باید کمتر از درخشندگی خود ناحیه تامین روشنایی باشد؛ در غیر این صورت، قابلیت دید در این ناحیه، مختل می شود.
همچنین ممکن است باعث خستگی چشم شود، زیرا در این حال باید خود را دو برابر شرایط جدید تطبیق دهد. ( مثل هر بار که چشم از صفحه تلویزیون به اطراف منحرف می شود و دوباره به صفحه بر می گردد).
در صورت تداوم این کار، چشم خسته شده و منجر به ناراحتی هایی از قبیل سردرد، خستگی مفرد و غیره می شود.
حفظ شدت روشنایی: به منظور اطمینان از اینکه شدت روشنایی مورد نظر همواره تامین می شود، باید تدابیری برای حفظ شدت روشنایی، تعمیر و نگهداری و تمیزکردن چراغ ها اتخاذ شود.
شدت روشنایی نباید هرگز به کمتر از 80 درصد مقدار توصیه شده افت کند. در طراحی های خوب روشنایی، برای جبران تقلیل نوردهی در نتیجه کهنگی لامپ و تجمع آلودگی روی چراغ ها، شدت روشنایی اولیه، بیشتر از مقدار لازم در نظر گرفته می شود.
کنترل خیرگی چشم: به منظور پیشگیری از ایجاد خیرگی ناراحت کننده چشم ناشی از منابع نوری، درخشندگی آنها در زاویه های دید معمولی باید محدود شود.
لامپ های بدون پوشش، باعث ایجاد خیرگی ناراحت کننده چشم می شوند زیرا درخشندگی آنها معمولاً خیلی زیاد است. این امر در مورد لامپ های فلورسنت بدون پوشش در حالتی که کار مداوم در زیر نور این لامپ ها مورد نیاز است نیز صادق است.
چراغ هایی همانند لامپ فلورسنت از نوع بلند با پایه های باریک، بدون استفاده از وسایل کنترل چشم از قبیل پخش کننده های منشوری یا شبکه ای به کار می روند. با این حال، در حالی که مدت زمان قرارگیری در زیر نور لامپ های فلورسنت بدون پوشش برای مثال در راهروهای اتاق استراحت و غیره کم باشد، استفاده از آنها قابل قبول است.
انعکاسات ناخواسته: برخی از انعکاسات ممکن است در کارایی یا راحتی اشخاص، اختلال ایجاد کنند؛ مثلا انعکاس نور از روی سطوح براقی که روی آنها مطالبی نوشته شده است. معمولاً این امر خارج از کنترل طراح روشنایی است؛ زیرا به وضعیت قرارگیری در ناحیه تامین روشنایی نسبت به منبع نوری بستگی دارد. توزیع روشنی سطوح داخلی اصلی: علاوه بر کنترل درخشندگی منابع نوری، روشنی سطوح داخلی اصلی از قبیل دیوارها، سقف ها و غیره از طرق زیر حاصل می شود:
۱ – درنظرگرفتن ضرایب انعکاسی مناسب برای سطوح
۲ -تامین روشنایی مناسب برای سطوح
هدف از اتخاذ این تدابیر، اجتناب از تفاوت های بیش از حد روشنی سطوح وسیع است که در میدان دید قرار دارند. تفاوت های خیلی زیاد در روشنی سطوح همانند و درخشندگی بیش از حد منابع نوری باعث خستگی مفرط چشم ها می شود. از طرفی در صورتی که روشنی، خیلی یکنواخت باشد، تاثیر آن ایجاد محیط خسته کننده یا افسرده کننده است. با اینکه توزیع روشنایی عمومی عامل اصلی است ولی شدت سایه ها نیز در محیط تاثیر می گذارد. شدت سایه ها به وسیله نوع توزیع نور تعیین می شود. مثلاً نوردهی با زاویه بسته باعث ایجاد سایه هایی با شدت زیاد می شود؛ در حالیکه لامپ های فلورسنت سایه هایی ملایم ایجاد می کنند. سایه های با شدت زیاد، معمولاً مناسب نیستند؛ به جز مواردی که هدف، ایجاد جلوه های ویژه باشد.
انتخاب مستقیم روشنایی: سیستم های روشنایی باید به گونه ای انتخاب شوند که توزیع روشنی مورد نیاز را ایجاد کنند. این بدین معنی است که در مورد آویز یا چراغ هایی که روی سطوح نصب می شوند، در دفاتر کار و اماکن، حداقل 30 درصد نور منتشره باید به طرف بدن باشد. در این صورت می توان از کافی بودن روشنی سقف اطمینان حاصل کرد.
روشنایی غیرمستقیم: نحوه عمل این نوع روشنایی به صورت توکار است. در این روش همه نورها به طرف سقف هدایت می شود و سایر سطوح در اتاق به وسیله انعکاس متقابل روشن می شود. نتیجه این امر، خسته کننده است؛ زیرا توزیع روشنی بیش از حد یکنواخت است. همچنین این نوع روشنایی کارایی خوبی ندارد و فقط در موارد خاص باید از آن استفاده کرد. محل قرارگیری چراغ ها: ترتیب قرارگیری چراغ ها به منظور نیل به توزیع روشنی دلخواه لازم است به گونه ای باشد که نورکافی به قسمت های بالایی دیوارها و سقف برسد.
این امر عموماً نیاز به یک طرح قرارگیری چراغ ها در فواصل یکنواخت دارد تا بدین ترتیب شدت روشنایی مورد نیاز در صفحه مربوط به ناحیه تامین روشنایی حاصل شود. در حالی که ترتیب قرارگیری به صورتی است که فواصل بین چراغ ها از مقدار حداکثر نسبت به فاصله به ارتفاع نصب تجاوز نمی کند و فاصله از دیوارها نصف این فاصله است.
در مورد توزیع با زاویه بسته: به منظور حصول اطمینان از اینکه روشنی دیوار کافی است چراغ ها را لازم است حتی نزدیک تر به دیوارها قرار داد. در مورد چراغ های با نوردهی به طرف بالا لازم است آنها را در فاصله حداقل 150 سانتی متر از نصف و حتی بیشتر از آن قرار داد؛ به طوری که نور به طرف بالا به خوبی روی سقف توزیع شود.
رنگ و ترتیب رنگ ها: علاوه بر انعکاسات مناسب، سطوح باید دارای رنگ های مناسبی باشند. به طور کلی رنگ ها نباید قوی یا خیلی ضعیف باشند. رنگ های قوی می توانند باعث خستگی مفرط چشم شوند. مخروط های چشم در اثر خسته شدن باعث دیگرگونی تاثیر رنگ ها می شوند. رنگ های ضعیف نیز به همین صورت باعث خستگی چشم می شوند.
ترتیب رنگ ها در قسمت اصلی داخل اماکن بایستی ساده و غیر مزاحم باشد. به کمک مراکز آسودن بصری به شکل صفحات آویزان از دیوار مثل تقویم و … محیطی که از نظر بصری رضایت بخش است، ایجاد می شود. از پنجره ها نیز برای این منظور استفاده می شود.
رنگ های گرم عبارتند از: قرمز، زرد، کرم، قهوه ای و… .
رنگ های سرد عبارتند از: آبی ها و سبزها و… .
انتخاب رنگ به محیط احساسی که تمایل به ایجاد آن است، بستگی دارد. رنگ های گرم از لحاظ بصری مهیج هستند؛ در حالی که رنگ های سرد، آرامبخش و متعادل هستند. تاثیر دیگر رنگ های گرم یا سرد روی اندازه های ظاهری اتاق است که کوچک تر و بزرگ تر از مقدار واقعی به نظر برسند. رنگ های گرم باعث کوچک تر به نظر رسیدن اتاق می شوند؛ در حالی که رنگ های سرد، اتاق را بزرگ تر نشان می دهند.
انتخاب رنگ نور منبع نور به عوامل زیر بستگی دارد:
۱ -کاری که در ناحیه تامین روشنایی انجام می شود.
۲ – شرایط داخل اماکن
۳ – سازگاری با سایر منابع نوری موجود مثل لامپ های نور زرد
برخی از کارهایی که در ناحیه تامین روشنایی انجام می گیرند، نیاز به منابع نوری با بازده رنگ بسیار خوب دارند. مشخصه های منابع نوری در هر دو مورد بازده رنگ و دمای رنگ برای این کاربردها معمولاً در استانداردهای مربوطه تعیین می شوند.
انتخاب دمای رنگ به شدت روشنایی بستگی دارد. در شدت روشنایی کم، نیاز به دمای رنگ پایین است و در شدت روشنایی زیاد، نیاز به دمای رنگ بالا . این انتخاب احتمالاً پیرو این مسئله است که نور روز معادل دمای رنگ بالا با شدت روشنایی زیاد پنداشته می شود، در حالی که دمای رنگ پایین که بشر هنگام شب در اطراف آن می نشست، برابر با شدت روشنایی کم تصور می گردید. انتخاب صحیح منابع نوری و ترتیب رنگ ها یک امر تجربی است، زیرا در مورد اینکه رنگ های مختلف در زیر نور منابع نوری مختلف و در محیط های مختلف چگونه به نظر خواهند رسید جز با تجربه شخصی نمی توان نظر داد.
رنگ نور آن تاثیر حسی است که به وسیله مجموعه طول موج های مختلفی که توسط چشم دریافت می شود، ایجاد می گردد. رنگ نور را نباید به عنوان یک مشخصه سطوح منعکس کننده نور تلقی کرد. رنگ نورهای منعکس شده از سطوح، به انتخاب نوع منبع نوری بستگی دارد. نهایتاً اینکه تصمیم گیری در مورد اینکه یک سطح رنگی در زیر نور یک منبع نور خاص چه رنگ به نظر خواهد رسید با استفاده از تجربیات عملی ممکن می گردد.

 

بکار گیری نور طبیعی در معماری داخلی

معماری نور؛‌مسجد شیخ لطف الله در یک نگاه

مسجد شیخ‌لطف‌الله در قسمت شرقی میدان نقش‌جهان اصفهان (میدان امام) و روبه‌روی بنای معظم عالی قاپو واقع شده است. در سال 1011 هجری قمری به امر شاه عباس اول به جای مسجد خرابه‌ای كه وجود داشته، بنا شده است.
در طرفین در ورودی دو سكوی سنگ مرمر موجود است. درِ چوبی مسجد یك‌پارچه از چوب به قطر 10 سانتیمتر است. دالان مسجد از كاشی‌های هفت‌رنگ تزیین یافته، در ورودی شبستان مسجد از چوب با قاب‌های هندسی است. صحن زیر، ابتدا به چهار، بعد به هشت قسمت تقسیم می‌شود كه به وسیله پیچ‌های فیروزه‌ای شكل از یكدیگر جدا شده‌اند. تزیینات مسجد از كاشی‌های هفت رنگ و بقیه از كاشی‌های معرق فوق‌العاده زیبا كه بهترین نمونه آن در محراب مشاهده می‌شود، ساخته شده است. در زیر گنبد شبستانی است كه در وسط آن چهار ستون مدور دیده می‌شود و در حقیقت نگاهدارنده‌ی بنیان گنبد است. چون شاه عباس این مسجد را برای نمازگزاری شیخ لطف الله پدر زن خود اختصاص داده بود، به این نام موسوم شده است.

بی‌شك شهر تاریخی اصفهان به دلایل متعددی از جمله پایتخت شدن آن در دو دوره متفاوت و مهم سلجوقی و صفوی یكی از قطب‌های معماری ایران است.
مسجد كانون تجلی هویت معنوی مسلمانان و یكی از مهمت‌رین عناصر شهری و معماری و از مراكز مهم برای تبلور ذوق و سلیقه معماران مسلمان بوده است؛ كه بعضاً زیبایی این مساجد سرآمد اكثر بناها من جمله كاخ‌ها نیز بوده، فی‌المثل مسجد شیخ‌لطف‌الله با آن همه زیبایی و با معصومیتی نهفته و پنهان در مقابل حضور متجاوزانه و سنگین عالی‌قاپو در میدان نقش جهان خودنمایی می‌كند.
میدان نقش جهان با همه تكرارها، طاقها و رنگ‌ها به ناگاه در ضلع شرقی، فرورفتگی در خود ایجاد می‌كند و رهگذر زمانی كه از این مكان عبور می‌كند بی‌‌اختیار سری چرخانده و تأملی در این قسمت میدان خواهد كرد و مبهوت رنگ كاشی‌ها و ارتفاع، طاق‌ها و قوسها و فرورفتگی خواهد شد. استاد معمار اصفهانی علاوه بر این‌كه در معماری تبحر داشته، توجه خاصی نیز به هندسه در معنای كامل آن در این بنا را مد نظر گرفته است. هندسه نمای مسجد از یك هندسه ساده و در عین حال بسیار شگفت‌انگیز پیروی می‌كند كه در مكاشفات طولانی و دقیقی به دست آمده است.
چون میدان در امتداد محور مقدس نبوده، معمار مجبور بوده كل بنای مسجد را چرخانده و محور آن را به سمت قبله قرار دهد؛ در این‌جا این سوال مطرح می‌شود كه آیا شاه عباس این قدرت را نداشته كه خود میدان را هم به ترتیبی كه می‌خواسته بنا كند و جهت آن را این‌طور غریب نسازد كه جواب آن برمی‌گردد به الگوی شهری اصفهان در پیش از صفویه، بگذریم، همین امر باعث شد امتداد مسجد با میدان یكی نباشد و برای رسیدن به صحن مسجد، آن را بوسیله یك دالان تاریك دور زد. در هنگام ورود به این دالان به خاطر تاریكی محیط، فرد سكوت و سكون احساس كرده، به وسیله‌ی نورهایی كه از فخرالمدین‌ها به داخل دالان می‌تابد به صحن مسجد هدایت می‌شود تا از روبروی قبله وارد این بنا گردد.
در همان نگاه اول هنگام ورود، فرد مبهوت كاشی‌كاری هفت‌رنگ و معرق و بازی نورها می‌شود، نورهایی كه بسیار ماهرانه در بنا تعبیه گردیده‌اند، فخرالمدین‌ها (روزنه‌های نور) كه در زیر گنبد و بالای دیوارها قرار دارد احساس سبكی گنبد و معلق بودن آن میان زمین و آسمان را به انسان تلقین می‌كنند. این همان شفاف‌‌سازی و از جرم به فضا و از ماده به روح رسیدن است.
اساساً معماری این نوع مساجد معماری نور، معماری شفافیت و معماری روحانی است و كمتر كسی است كه از این مسجد دیدن كرده، ولی تحت تاثیر فضای داخل آن قرار نگرفته باشد. سه منبع نور در این گنبدخانه دیده می‌شود: یكی، نوری كه از دهانه‌ی بزرگ شمال‌شرقی بر دیواره‌های جنوب‌غربی شبستان كه محراب در آن قرار گرفته می‌تابد و سطح كاشی‌كاری آن را به طور زیبایی روشن می‌كند، دوم نوری است كه از شبكه چوبی تعبیه شده در دیوار شرقی گنبدخانه وارد شده، كه تقریبا وسط صحن گنبدخانه را روشن می‌نماید و سوم همان شبكه‌های زیر گنبد كه محل اتصال دیوارها به گنبد هستند و فضای زیر گنبد را به همراه دیواره‌های گنبدخانه روشن می‌كنند و نیز تصویر زیبای دم طاووسی را به زیبایی زیر گنبد پدید می‌آورند.

نور در معماري

از جمله علوم و هنرهایی که می توان به نقش نور در آن اشاره داشت ،هنر معماری است که بحث مفصلی را در زمینه روند بهره گیری از نور طبیعی به خود اختصاص می دهد.درهنر معماری نور یکی از اجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار ،نظم فضایی، مصالح، رنگ و … مطرح می شود و در طراحی به عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفا کند. یکی از مهمترین مشخصه های نور طبیعی، توالی و دگرگونی آن در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف می شود. در تاریخ نقاشی توجه به نور در دوره امپرسیونیست ها دیده می شود. هنگامی که نقاشان آتلیه های خود را ترک می کردند و در زیر نور خورشید با نور طبیعی مشغول نقاشی شدند. از مشخصات این سبک توجه به رنگ و نور در ساعات مختلف روز و انعکاس رنگ های اشیاء مختلف در یکدیگر و تأثیر رنگ های پیرامونی و به کار بردن رنگ های خاص و ناب می شد.

نور و بشر

نور نماد عقل الهی و منشأ تمام پاکی ها و نیکی ها است و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یک هدف نهایی می باشد. در اثر تابیده شدن نور الهی به درون کالبد مادی، یعنی جایگاه نفس آدمی است که انسان به رشد و تکامل معنوی می رسد در نتیجه برای نمایش این تمثیل در معماری اغلب بناهای مذهبی ، نور به عنوان عنصری بارز و مستقل از سایر عناصر و مفاهیم به کار رفته در ساختمان به کار گرفته می شود به گونه ای که شعاع های آن به طور واضح در داخل کالبد مادی و تاریک حجم قابل مشاهده است. فضاهای عمیق و تاریک کلیساهای قرون وسطی و یا مساجداسلامی که با عنصر نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشند.انسان در چنین فضاهایی که با نوری ضعیف روشن می شوند با مشاهده سایه های مبهم از اشیاء و احجام در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو می رود که نتیجه آن یک حس نزدیکی به منبع وجود و هستی در درونش بیدار می شود.
دانستن روند بهره گیری از نور خورشید به اندازه روند شکل گیری مصالح و یا شکل های مختلف زیربنائی ساختمان جهت طراحی بسیار لازم می باشد.اولین تاریخی که ما از آن اطلاع داریم سده ی سوم هزاره چهارم ق.م می باشدکه در آن زمان جهت کسب نور و سایه از ایجاد اختلاف سطح در دیواره های خارجی استفاده می کردند. در شهر سوخته از هزاره های سوم و دوم ق.م از روی آثار خانه هایی که دیوار آنها تا زیر سقف باقی مانده بود می توان استنباط کرد که هر اطاق از طریق یک در به خارج ارتباط داشته و فاقد پنجره بوده اند، در دوره عیلام در حدود 1300 و 1400 ق.م نیز نمونه ای از پنجره های شیشه ای بدست آمده که شامل لوله هایی از خمیر شیشه می باشد که در کنار هم و در داخل یک قاب جای می گرفته و بطور حتم جهت روشن کردن داخل بنا مورد استفاده بود.

نور احساس و معماری

چرا كاندينسكي صداي فلوت را به رنگ خاكستري درخشان نسبت مي دهد؟ خيابان در تاريك روشن سحر چه احساسهائي را مي تواند بر انگيزد؟ و چطور اين احساس ها در حضور هزاران هزار نوري كه از پائين ساختمان به نوك آن مي تابند و فضاي دهشتناك يك جنگل سنگي را پديد مي آورند تغيير مي كنند؟ چرا مشاهدة سوسوي چراغ كلبه اي در دور دست ها اميد مي آفريند؟ يا چگونه لبخندي انعكاس تلالؤ نور بر سطح آب را تداعي ميكند؟ و مثالي ساده تر، چگونه چهره مان تغيير مي كند هنگامي كه در پرتو نور مشعلي قرار مي گيرد؟
نور شفافترين، نرمترين، آسانترين و ارزانترين مواد ساختاري موجود در توليد كيفيت ها و اشياي مورد نياز محيط انساني است. چيزي است كه امكان شخصيت سازي و حيات بخشيدن به فعاليتهاي روزمره و باز نمائي زندگي در تصورات و حالات رواني متغير را فراهم مي سازد. نور مي تواند در فضائي خشن و بي روح همچون مبلي راحتي از ما استقبال كند. به همين دليل نور مناسب ترين مادة ساختاري است كه مي تواند به فعاليتهاي روزمره ما شكل، زيبائي، لذت و راحتي ببخشد.
نور ميتواند امكان خلق سيستمهاي محيطي هوشمند و سازگار را در بازسازي محيط مصنوع در اختيار ما بگذارد. كليساي تادائو آندو نمونه مناسبي براي نشان دادن اين سيستم هاست.
استفادة بياني از نور به شكلي نمادين، فراگير، خشنودكننده، ساده و غريزي و در عين حال ابهام آميز براي گشودن پنجرة دنياي خيالهاي بشري، بزرگترين وظيفة نور پردازي در عصر ماست.
در سالهاي اخير نورپردازي بيروني هويت جالبتري ارائه كرده است؛ از تازگي در خور توجه دكوراسيون شهري، خصوصاً در مراكز مشهور تاريخي يا تجاري و فرهنگي، تا بازگشت به نقش ايجاد احساس امنيت در شهرها، همان حس قديمي و آشنائي كه آتش اولين بار به جامعه انساني بخشيد.
هنوز هم مؤثرترين واسطه درك ما نسبت به هستي و تجربيات زندگي روشنائي باز هم روشنائي است. امواج گرم و مهربان نور سپيده دم همچون ترنم ني لبكي است كه نرم نرمك فضا را از هارموني لطيف طيفي نقره فام مي آكند و با نوازش پوست خفتة زندگي نويد شروع ديگر و شوري ديگر را مي دهد.

نور و معماری

نور، اولين شرط براي هر نوع ادراك بينايي است . در تاريكي مطلق ، ما نه فضا را مي توانيم ببينيم و نه فرم و رنگ را . اما نور تنها يك ضرورت فيزيكي نيست . بلكه ارزش روانشناختي آن يكي از مهمترين عوامل زندگي انساني در همة زمينه هاست . موريس لاپيدوس (Morris Lapidus) مي گويد «انسانها مانند پشه هستند . هر كجا نوري باشد به سمت آن هجوم مي برند بدون اينكه بدانند چرا. چه بخواهيم و چه نخواهيم به سمت روشنايي مي رويم . نور، ما را به خود جذب مي كند » . نور هميشه علاوه بر استفادة كاربردي داراي ارزش نمادين نيز بوده است . نور جزيي از ذات زندگي بوده و در بسياري از فرهنگ ها نور ، يا خورشيد ، به عنوان منبع نور ، عنصري خدايي محسوب مي شده و آن را ارج مي نهاده اند.
در مصر باستان نيز نور داراي اهميتي ويژه بوده است. بنا به موقعيت سرزمين مصر ، شدت نور و در نتيجه تضاد ميان سايه و روشن بسيار زياد مي باشد .
فرم هاي صريح و هندسي كه در معماري مصر از آن استفاده مي شده است با گوشه هاي تيز و دقيق در زير نور شديد اثري خاص داشته اند .
معماري بازي هنرمندانه دقيق و خيره كننده مجموعه اي از اجسام ساخته شده در زير نور است . چشم هاي ما براي اين آفريده شده اند كه فرم ها را زير نور ببينيم :” اين سايه و روشن هاد كه فرمها را در مقابل ما برهنه مي سازند . مكعب، مخروط، كره ، استوانه و هرم اولين فرمهائي هستند كه نور آنها را به ما عرضه مي كند . تصاوير آنها ناب ، ملموس و صريح هستند.
اما در معماري مصر بازي نور و سايه تنها محدود به فرم هاي بزرگ اوليه نيست . سطوح اين احجام از نقوش برجسته اي پوشيده شده اند كه با كمال ظرافت نقش پردازي و بر سنگ تراشيده شده اند و به اين ترتيب پديده سايه- روشن در اينجا در مقياسي كوچكتر نيز تكرار شده است. براي مصريان وجود ذات خداوندي براي بشر غير قابل دسترس و نامرئي بوده است پس به ناچار بايستي در تاريكي باشد . راه رسيدن به اين خداوند بايستي از روشنايي به تاريكي ختم شود با كمك چنين پديده هاي نوري كمي واضح تر مي شده است. از طريق انتخاب محل صحيح ساختمان با توجه دقيق به مسير خورشيد ، از نورآن به ترتيب استفاده مي شد كه شعاع خورشيد در زماني معين تشكيل يك محور مي داده و محل خاصي را روشن مي ساخت و جاهاي ديگر را در تاريكي باقي مي گذاشت . ژان لوئي دوكانيوال Jean- Louis de Canival روشنائي مجسمه هاي معبد خفرن را به اين ترتيب توصيف مي كند : «نور از پنجره هاي كوچك بين ديوار و سقف به داخل و به تك تك مجسمه مي تابيد و به وسيله سنگهاي كف كه مرمر سفيد سيقلي بودند به ترتيب منعكس مي شد كه نوري كاملاً محو و فاقد جهت ، فضا را روشن مي كرد و ستونها و ديوارها كه از گرانيت سرخ بودند در تاريكي باقي مي ماندند». مجسمه هاي خدايان زياد بودند و اين تاريكي نيز بيشتر بر اسرار آميز بودن دنياي آنها تأكيد مي كرده است . تنها اشخاص معدود و منتخبي اجازه ورود به اين بخش معبد را داشته اند و مي توانستند چنين چيزي را كه از ديدگاه امروز نمي توان به سادگي آن را هنر خواند بلكه بايستي آن را سعي در بيان بصري يك تركيب روحاني – مذهبي ناميد ، از نزديك ببينيد . استفاده اين چنين از نور به ترتيبي كه گفته شد به عمد بوده است و در خدمت تقويت و ماديت بخشيدن به ايده اصلي بكار مي رفت.
معابد يوناني چنانكه گفتيم بيشتر مجسمه وار بودند و اثر آنها مي بايستي بيشتر بر فضاي آزاد جلوي محراب كه در ميان آن نيز قرار داشت ، انجام مي شد . به اين ترتيب جاي تعجبي هم باقي نمي ماند كه بيشتر اين فضاهاي داخلي تنها يك روزنه يعني تنها يك در به خارج داشتند . در بسياري از معابد يوناني نيز باروشي شبيه به مبعد خون با استفاده از يك آب نما كه در فاصله بين مجسمه و در ورودي ساخته مي شد نورپردازي مجسمه را اصلاح مي كردند . نوري كه به داخل مي تابيد با برخورد به سطح آب منعكس مي شد و مجسمه را روشن مي ساخت . در فضاهائي كه احتياج به نور بيشتر داشتند ، يونانيان از نور سقف استفاده مي كردند : بخشي از سقف را با ارتفاع بيشتر ساخته و از فضائي كه به اين ترتيب به وجود مي آمد براي تاباندن نور به داخل استفاده مي كردند.

نمونه های مشابه

نمازخانه سارین در MITیک نمونه عالی از کاربرد دراماتیک نور روز است . نمازخانه که بوسیله نور روز روشن شده توجه را به محراب و زمینه مجسمه آن معطوف میدارد ، که بصورت دراماتیکی توسط نور گیر سقفی بزرگی از بالا روشن شده است . انوار مواج نور از آبنمای اطراف دیوارهای مدوربازتاب میابند. چشم از گذر ورودی محصور شده با دیوارهای نیمه شفاف خود را از محیط خارج با محیط ملایم داخل تطبیق میدهد.
در این نمازخانه فضای ورودی تطابق چشم را از محیط روشن خارج به محیط ملایم داخل فراهم میکند.

کلیسای کریستال

کلیسای کریستال شاید یکی از برجسته ترین و عجیب ترین ساختمانهای قرن میباشد . پوسته کلسیا شامل پانلهای شیشه ای 6 تا 9 میلیمتری میباشد که با نقره روکش شده است . روکش فوق انتقال نور را 82 درصد و اشعه حرارتی را 80 درصد کاهش میدهد ، ولی شفاف بوده و امکان دید واضح را به خارج و نیز ارتباط حیاتی با طبیعت فراهم میسازد . اسکلت نگهدارنده به رنگ سفید است که با دقت به شکل مشبک طراحی شده که بطور موثر نور روز را یکنواخت کرده و از درخشش آن جلوگیری میکند.
نور روز از بالای ساختمان و همچنین از قسمتهای پایین آن وارد شده از کف و سایر سطوح بازتاب میشود. این ساختمان طوری قرار گرفته که نور خورشید اکثرا” از پشت سر جمعیت نشسته وارد میشود و بنابراین خیرگی که مانع دید خوب است کاهش میدهد . خنک کردن فضا بوسیله جریان طبیعی هوا از طریق پانلهای شیشه ای و درها انجام میگیرد . بطوری که از وسایل مکانیکی خنک کننده استفاده نمیشود . در زمستان حرارت خورشیدی به سیستم گرمایش کمک کرده ولی در تابستان به حدی ملایم است که ایجاد گرمای زیاد نمیکند.

موزه هنری کیمبل

از زیباترین ساختمانها در جهان است که در زمره کلاسیکهای تمام دوران است معمار آن لوئیس کان است که به دلیل حساسیتش نسبت به نور در طراحی به شاعر نورپرداز معروف شده است. این موزه چکیده تمام طراحیهای خوب نور پردازی میباشد.
از قدیم نور پردازی موزه های هنری با شک و تردید همراه بوده است زیرا اشعه ماورائ بنفش موجود در نور خورشید تاثیر مخرب بر عناصر موجود در آن بخصوص در نقاشیها دارد ، کان برای این کار ملایمترین نور را انتخاب کرد که اولا” تاثیر مخرب نداشته باشد و دوما” در صورت وجود به کمترین مقدار باشد.
این موزه از یک سری طافهای مدور بتونی متصل به یکدیگر تشکیل شده است که یک نور گیر سقفی شفاف در امتداد برامدگی هر طاق قرار دارد. نور از طریق اتصالات نور طبیعی معلق که زیر نورگیر سقفی است بازگرداننده و تسویه میشود . اتصالات شامل قابی است که صفحه ای فلزی به آن متصل شده و دارای سوراخهای ریز است که اجازه نفوذ مقداری نور را داده تا هر گونه کنتراست شدید ممکن بین قسمتهای تحتانی اتصالات و اطراف آن را تعديل کند .

فضای ورودی موزه کیمبل که در آن نحوه هرس درختان طوریست که برای انتقال دید از محیط بسیار روشن خارج به محیط داخل به صورت چتر هرس شده اند.

مدرسه ولکام تگزاس

نورگیریهای سقفی وقتی روشنایی الکتریکی هماهنگی خواهند داشت که از آنها به طیق غیر مستقیم همراه با روشنایی الکتریکی استفاده شود نمونهای از ان را می توان در این مدرسه پیدا کرد.

ساختمان تحصیلات نیوگلند

درختان ، بوته ها و پیچکها برای تصفیه کردن روشنایی طبیعی نور استفاده میشود که در این میان درختان کاشته شده در محیط خارج روبروی پنجره ها وسیله موثری جهت پیشگیری درخشش بیش از حد نوراند.

نورگیرهای سقفی

نورگیرهای سقفی ابزار بسیار خوبی برای گردآوری و دریافت مقدار زیادی نور از دهانه کوچکی میباشند، حتی در شرایط آسمان تمام ابری میزان روشنایی آنها چند برابر مقدار روشنایی است که به سطح عمود پنجره میتابد.
نورگیرهای سقفی ابزار موثری جهت رساندن روشنایی به عمق فضاهای داخلی میباشند حتی میتوان برای استفاده از نور روز در طبقات پایین ساختمانهای چندین طبقه از طریق کاربرد چاههای مرتفع و ابزارهای منعکس کننده استفاده کرد.

مدرسه مونت رز

شرایطی که این مدرسه در آن قرار گرفته است طوری است که در تمام ساعات روز آفتاب میدرخشد و چون پوشش گیاهی در این منطقه کم است درخشندگی بیش از حد هم وجود دارد.
نور از طریق نورگیریهای سقفی گنبدی شکل پلاستیکی و پنجره با سایه بان خارجی با قابلیت انتقال 20درصد وارد کلاس میشود.خیرگی حاصل از پنجره به وسیله حفاظ چوبی و کف پوش ضد بازتاب کنترل میشود.

نورگیر کلرستوری

نحوه اسقرار عمودی است و نسبت به نورگیرهای سقفی که بصورت افقی هستند نور کمتری را دریافت میکنند که با تعیین موقعیت آنها و یا به وسیله احداث سایه بان در آن میتوان از تابش مستقیم آفتاب به داخل جلوگیری کرد.

مدرسه طراحی هاروارد

ساختمان بحث برانگیزی است که طرح فضای داخلی آن دارای موافقین و مخالفینی است.
مهمترین فضا استودیوعظیمی است که دانشجویان طراحی از طلوع تا غروب خورشید دارند کار میکنند.
فضای استودیو شامل پنج سطح پلکانی است که نیمه نیمه روی هم قرار دارند که سراسر آن به وسيله کلرستوریها و سطوح سقف پوشش داده میشوند که جهت آنها رو به شرق میباشند در حالی که کنترل نور خورشید در برخی از فسمتها در ساعاتی عملا” ممکن نیست اما روشنایی فضای داخلی بصورت شگفت انگیز مطلوب است. نور از طریق کلرستوری به داخل رسیده و در عین حال سطوح سقف مانع دید به روشنایی آسمان میشود.
در معماري آغاز مسيحيت و نيز در معماري بيزانس همواره تلاش مي شده است هر چه بيشتر به فضاي داخلي جنبه روحاني داده شود و فضايي رؤيايي بيافرينند و روشن است كه نورپردازي در اين راه نقش عمده داشته است . براي نمونه به بررسي كليساي ايا صوفيه در استانبول مي پردازيم . بخش پائين گنبد اصلي – كه در واقع سقف اصلي كليسا است و قطري بيش از 30 متر دارد- به تمامي از پنجره هاي نزديك به هم تشكيل شده است و به بيننده اين احساس را مي دهد كه گنبد با تمام عظمتش در هوا به صورت معلق ايستاده است . نوري كه از اين پنجره ها و نيز از پنجره ها ي بخش بالاي ساختمان به داخل مي تابد به فضاي داخل حال و هوائي كاملاً بيگانه با دنياي مادي مي دهد .
ايده اصلي سبك گوتيك كه «ساختن بخشي از آسمان در روي زمين» بود فضائي غير مادي طلب مي كرد. دو عامل مي توانستند در حل اين مشكل كمك كنند . عامل اول انتقال باربر ساختمان به بيرون بود. و نور پردازي مناسب را مي توان عامل دوم دانست . ابعاد عناصر سازه اي در درون را تا حد امكان كم كردند و به اين ترتيب توانستند كه در سطوح آزاد شده پنجره هاي بسيار بزرگ بكار گيرند. نوري كه از بخش بالاي ديوارهاي ناومياني به داخل مي تابد چنان شديد است كه در اين بخش هيچ قسمت تاريكي باقي نمي ماند . بيننده واقعاً خيال مي كند كه سقف مياني بالاي سر او معلق است. به عكس بخش پائين ناومياني نيمه تاريك است . دو ناوكناري با داشتن ابعاد لازم براي عناصر سازه اي در قسمت پائين ديوارهايشان امكان چنين نورپردازي اي را نمي دهد . انسان در اين قسمت خيال مي كند كه در فضاي نيمه تاريك زميني ايستاده است و وقتي به بالا نگاه مي كند «آسمان » روشني را كه جايگاه هر آنچه كه خدائي است مي بيند . سقف كليسا مي بايستي«سقف بلند و معلق» آسمان را القا كند و در همين راستا است كه در سقف تيره رنگ كليساي سن شاپل Sainte-Chapelle در پاريس نيز ستاره هاي طلائي رنگ نقاشي شده است.

نور پردازي در كليساي گوتيك بر طرح كلي خدايي تأكيد مي كند.

در كليساهاي ساختة پالاديو نيز نورپردازي يكي از عوامل اصلي در شكل پردازي فضاي داخلي است . پنجره ها به گونه اي در نظر گرفته شده اند كه درجمع نوري كه از پنجره ها به داخل مي تابد بر روي سطوح وسيع و سفيد رنگ ديوارها منعكس شده و فضاي داخل را با نوري تأثير گذار و شخصيتي ويژه ، روشن مي سازد . درست در تضاد با كليساهاي اواخر دوران گوتيك كه حال و هوائي كاملاً سختگيرانه دارند كليساهاي پالاديو در انسان ايجاد راحتي مي كنند و گرما مي بخشند. پالاديو از نور تنها براي ايجاد حال و هواي خاص استفاده نكرده است بلكه نورپردازي را وسيله اي براي تأكيد بر طرح كلي فضائي آن قرار داده است .
فضا در سبك باروك پر از تضاد است و بايستي حواس را بفريبد. در انجا نيز نورپردازي بسيار مهم است ، ترتيب دادن متناوب بخش روشن بخش هائي كه در سايه هستند باعث مي شود كه تصور عمق تقويت گردد. بيننده خيال مي كند كه فضا تا بي نهايت ادامه دارد . سازه ساختمان با نورپردازي مناسب به صورتي «غير خوانا» در مي آيد و تمامي ساختمان حالتي خيال برانگيز به خود مي گيرد . در اين دوره بخصوص در بناهاي آخر دوران باروك استفاده از نور مستقيم نيز رايج بود . اغلب در اين ساختمانها بيننده تقريباً نمي توانست پنجره ها را ببيند و روشنائي فضاي داخلي از انعكاس نور روي ديوارها تأمين مي شد.
استفاده از ترفندهاي گوناگون نوري براي تقويت قدرت خيالپردازي از دوران باروك تا امروز معمول بوده است . در معماري مذهبي با استفاده از فرم هاي خاص و نور پردازي متناسب با آن پديده هايي بينايي به وجود مي آيد كه از نظر ادراكي دقيقاً قابل تعريف نيستند و جاي تعبير و تفسير دارند و گذشته از آن حال و هوائي عرفاني به انسان مي دهند.
روزنه هاي عمودي – درها و پنجره ها – مي توانند علاوه بر عملكرد به عنوان منبع نور ، وسيله اي ارتباطي نيز بين داخل و خارج باشند اما پنجره هاي سقفي بيشتر جنبه نوري دارند و كمتر وسيله ارتباطي با بيرون هستند . درست به همين علت است كه نورپردازي از طريق پنجره سقفي داراي اثري ويژه است . تمامي توجه به چيزي جلب مي شود كه در اين نور قرار گرفته است و از طريق اين نور نوعي مركزيت پيدا كرده است . اين يكي ازدلايل استفاده از نور سقف در كليساها و موزه ها است . يعني درست مكانهائي كه در آنها نه تنها نيازي به ارتباط بينايي بين داخل و خارج نيست كه اغلب اين ارتباط نامطلوب نيز مي باشد.
نورپردازي طبيعي از بالا ، كنزو تانگه ،جام تعميد در كليساي جامع توكيو ، 1964 ، ژاپن ،تابش نور به درون و نگاه به بيرون به دلايل مختلف امروزه نيز ممكن است اين تمايل وجود داشته باشد كه روزنه ها به گونه اي طراحي شوند كه نور از آنها وارد شود اما امكان ديد به ما از بيرون وجود نداشته باشد . در ساختماني كه گوردن بونشافت Bunshaft Gordon براي مركز نگه داري كتب و دست نوشته هاي ارزشمند وابسته به كتابخانه دانشگاه ييل ساخته است ، ديوارهاي خارجي از صفحات بزرگ و بسيار نازك مرمر سفيد پوشيده شده اند و درست به مقداري نور از آنها مي گذرد كه داخل سالن روشن باشد اما نور به شدتي كه بتواند باعث خسارت به اين گونه كتابها بشود ، نباشد
معمار انقلابي فرانسه اتين لوئي بوله يكي از استادان مسلم نورپردازي در معماري به حساب مي آيد . او در پروژه اش براي ياد بود نيوتن كه با تركيبي از فرم هاي اوليه طراحي شده ، به وسيله نور حال و هوائي مذهبي به وجود آورده است (1784). در بخش بالاي كره سوراخها به ترتيبي در نظر گرفته شده اند كه تمامي نوري كه از سوراخها به داخل مي تابدبه وسط كره ) يعني جائي كه مي بايستي مجسمه يا لوحه يادبود نيوتن قرار گيرد)بتابد . به اين ترتيب نيوتن در قسمت روشن وسط قرار دارد و گرداگرد آن تاريكي به عنوان نمادي از مجهولات و بر بالاي سر او كهكشان كه به وسيله سقف كروي و سوراخهاي روشن به جاي ستارگان نشان داده شده است .
نمونه ديگر استفاده از آب و آئينه ، كليسائي است كه ريچارد نويترا در گاردن گروو Garden Grove در كاليفرنيا ساخته است. يك ديوار طولي بنا از شيشه است و ديوار ديگر از آئينه در كنار ديوار شيشه اي يك آبنما ساخته شده است بطوري كه نور بر روي سطح اين آب منعكس شده وارد بنا مي شود و سپس در آئينه منعكس شده و باز مي گردد.
در ساختمان جديد «بانك هنگ كنگ و شانگهاي » در هنگ كنك كه نورمن فاستر آن را ساخته است سعي شده تا با استفاده از يك آئينه مقعر غول آسا سالن ورودي را كه در داخل ساختمان قرار دارد و بيش از سي متر ارتفاع دارد روشن كنند. با استفاده از يك آئينه كه در بيرون ساختمان است ابتدا نور به داخل ساختمان منعكس مي شود و سپس با استفاده از آئينه دوم نور 90 درجه تغيير جهت پيدا كرده و از بالا به داخل سالن ورودي تابانده مي شود.
اين نوع نور پردازي بخصوص در ساختمان موزه ها هر روزه مورد استفاده بيشتري قرار مي گيرند و اين به دو دليل است : يكم اينكه امروزه همه خواستار نور طبيعي هستند به اين دليل كه اين نور براي شناسائي رنگها به مراتب بهتر از نور ساختگي است . دوم اينكه نور بايد درست در جهتي تابانده شود تا نور نتواند چشم بيننده را آزار دهد .

مسجد شیخ لطف الله اصفهان

این مسجد از شاهکارهای دوره صفوی است . در این مسجد ورود نور از راه روزنه های است کوچک، بر فراز گنبد خانه که حالتهای گوناگونی را در طول روز ایجاد میکند از آنجا که به علت گردش نور خورشید تابش نور در طول روز فقط در تعدادی از این روزنه ها میتابد فضای داخلی مسجد در هر ساعت روز حال و هوای متفاوت و مخصوص به خود دارد . این مسجد به علت ورودی خاص آن که از طریق عبور از فضاها و راهروهای نیمه تاریک به فضای اصلی صورت میگیرد نور فضای داخلی مسجد حالتی استثنائی به آن میدهد.

تاثیر نور در معماری

وابستگی بشر به نور و روشنایی انکار ناپذیر است.تاثیر نور بر ما و سلامت ما بیش از پیش آشکار گشته است حتی کسب و کارهای متوسط و کوچک هم به این نکته واقفند که نور پردازی مناسب در محیط کار بر سلامت افراد تاثیر انکار ناپذیری دارد و آنهم به دلیل افزایش نوآوریهایی در زمینه مفاهیم نورپردازی ست.بر اساس گزارشات آژانس بین المللی انرژی،بطور متوسط 19درصد از انرژی جهان در زمینه نورپردازی صرف می گردد و در مقابل افزایش بهای انرژی وافزایش شدید آلودگیهای محیطی ناشی از مصرف بیش از اندازه انرژی سبب شده است تا انرژی نقش پررنگی را در این میان برعهده داشته باشد.

۱- تاثیرات ناشی از نور بر جسم انسان: با وجود نوری مناسب و كافی چشمان ما نه تنها آسیب نمی بینند بلكه هنگام دیدن عناصر اطراف خود و انجام كار و فعالیت با مشكلی مواجه نخواهند شد. دیگر اهمیت نورپردازی صحیح برای جسم ما بازدارندگی آن در مقابل برخی از حوادث فیزیكی است. به این معنا كه با وجود نور كافی در یك محیط از بسیاری از اتفاقات مانند برخورد با موانع، افتادن ها و آسیب دیدگی های جسمی دیگر مانند آن جلوگیری به عمل می آید. این موضوع در نقاطی از خانه كه دارای سطومی غیر هم سطح در كف محیط هستند،از اهمیت زیادی برخوردار است.

۲- تاثیرات ناشی از نور بر روح و روان انسان: همان طور كه در پیش اشاره شد، نور تاثیر مستقیمی بر روح و روان انسان دارد. در واقع می توان گفت نور غذای روح انسان است. محققان عقیده دارند همان طور كه به تغذیه سالم برای جسممان می اندیشیم باید نور كافی و مناسبی را هم برای روحمان فراهم كنیم. به این ترتیب مانعی برای بسیاری از تاثیرات ناخوشایند بر روح و روانمان ایجاد خواهیم كرد. این تاثیر تنها به میزان نور بستگی ندارد بلكه نوع نور محیط نیز از جمله مواردی است كه می بایست مورد توجه قرار گیرد. به عنوان مثال نورهای سفید و آبی هر چند به میزان كافی در محیط پراكنده شوند ولی حس ناامیدی و افسردگی را در شخص القا می كنند. در واقع با نورپردازی یك محیط می توان عامل ایجاد احساسات گوناگونی همچون آرامش، شعف، شادی، افسردگی، ترس، اضطراب، عصبانیت و احساسات دیگری مانند اینها باشد. از این روی است كه انسان در یك مكان با نوعی نورپردازی احساس شادمانی می كند و در همان محیط با گونه ای دیگر از نورپردازی غمگین و محزون می شود.

۳- تاثیرات ناشی از نور بر ساختار اشیا: نور ابزاری كارآمد است كه به وسیله آن به بسیاری از اهداف مورد نظرمان می توانیم دست یابیم. به این صورت كه با یك و یا تركیبی از چند نوع نورپردازی مصنوعی هدفمند می توان قسمت هایی از یك شی ء را برجسته و دیگر نقاط آن را فرو رفته جلوه داد. با این هدف از این گونه نورپردازی در به نمایش گذاردن اشیای تزئینی و صنایع دستی زینتی مانند مجسمه ها و ظروف و لوازمی مانند اینها می توان استفاده كرد. البته لازم به ذكر است تمام این تغییرات تنها حقه های بصری است ولی تاثیر آن به حدی است كه گویی جسم، تغییر ساختاری داده است.

۴- تاثیرات ناشی از نور در معماری داخلی یك فضا: همان طور كه نور در تغییر ساختار ظاهری اشیا به لحاظ دیداری موثر است در تغییر شرایط ظاهری یك محیط و ویژگی های معماری آن نیز می تواند نقش بسزایی داشته باشد كه به پاره ای از آنها در ذیل اشاره می كنیم:

الف- تغییر وسعت محیط: شما می توانید به وسیله نور، فضایی را وسیع تر و یا كوچك تر نمایش دهید. برای این منظور كافی است نورپردازی ها را بر روی دیوارها و كنج های محیط انجام دهید. به این ترتیب اطراف محیط روشن تر از مركز شده و بزرگتر جلوه می كند. حال آنكه به عنوان مثال اگر در نورپردازی یك اتاق نشیمن تنها به منبع نورزایی برای روشن كردن منطقه ای كوچك در محدوده مبلمان بسنده كنیم، دامنه دید افراد محدود شده و در نتیجه فضاحتی كوچكتر از آنچه هست به نظر می آید.

ب- تغییر مسیر دید: گاهی ممكن است برای پنهان ساختن مشكلی ساختاری در یك محیط و یا هر هدف دیگر دكوراسیونی تصمیم بگیریم قسمتی از فضا در همان وهله اول ورود مورد توجه فرد بیننده قرار نگیرد.

برای این منظور دو ابزار مهم وجود دارد:

۱- كاربرد نور

۲- كاربرد رنگ

اگرچه در میان این دو ابزار، كاربرد رنگ پایدارتر است ولی ممكن است با توجه به هدف مورد نظر عدم جلب توجه و تغییر مسیر دیداری مقطعی باشد و تنها مدتی این شرایط در محیط ایجاد شود لذا با نورپردازی هدف مورد نظر بقیه قسمت ها را از دیده پنهان می سازیم.

ج- تاثیر نور بر رنگ محیط: نور یكی از عوامل تغییر دهنده و اساساً هویت دهنده رنگ است. یك رنگ در معرض نورهای رنگی مختلف جلوه های گوناگونی را دارد. این موضوع حتی در مورد شدت های متفاوت از یك نور نیز صدق می كند. به همین منظور انتخاب رنگ اشیا و سطوح محیط در یك پروژه طراحی دكوراسیونی خوب می بایست همزمان با در نظر گرفتن نور انتخابی و زوایای تابش آن صورت گیرد.

در ضمن رنگ های روشن نور را منعكس و رنگ های تیره آن را جذب می كنند. البته لازم به ذكر است میزان جذب و انعكاس هر یك از آنها رابطه مستقیمی با رنگ و حتی بافت سطح نیز دارد به عنوان مثال اگرچه رنگ سفید بهترین منعكس كننده نور است ولی میزان انعكاس آن توسط پارچه های بافت دار سفید در مقایسه با سرامیك های صیقلی به همان رنگ، تفاوت بسیاری دارد. گاهی برای دستیابی به هدفی مشخص در مقابل نورپردازها فیلترهای رنگی قرار می دهند.

به این ترتیب نورها به صورت رنگی ساطع می شوند. در نتیجه تاثیرات آنها بر روی سطوح و لوازم مختلف با هم متفاوت خواهد بود به عنوان مثال تابش نور قرمز بر روی سطوح و اشیایی به رنگ های مختلف، از هر یك رنگی خاص را به نمایش می گذارد. از این خصوصیت نورپردازی در معماری داخلی فضاها و همچنین صحنه آرایی ها در فیلم ها و تئاترها بسیار استفاده می شود. البته با توجه به تنوع نورپردازها نور در حالت معمولی و بدون رنگ نیز، در صحنه های فیلم و تئاتر كاربردهای مختلفی دارد. به عنوان مثال با استفاده از هنر نورپردازی می توان قسمتی از صحنه را دورتر و بخشی را نزدیكتر به تماشاگر نمایش داد.

د- نور عامل تفكیك كننده فضا: به عوامل دكوراسیونی- كاربردی تفكیك كننده فضا نور را نیز باید افزود. البته این جداسازی به لحاظ ظاهری بوده و تركیب ساختاری واقعی برای منفك كردن فضاها از هم وجود ندارد ولی انتخاب یك تركیب نورپردازی مناسب یك فضای بزرگ را می توان به فضاهای كوچك تر آن هم با كارایی های مختلف تقسیم كرد. به عنوان مثال در یك سالن بزرگ یك خانه با انتخاب نورپرداز های مصنوعی مختلفی كه هر كدام جهت انجام كاری خاص نوری مناسب را از خود ساطع می كنند، شما می توانید اتفاق نشیمنی راحت، فضای غذاخوری مناسب و محیطی دلپذیر برای پذیرایی از مهمانان داشته باشید. البته وجود لوازم دكوراسیونی و كاربردی برای تكمیل این پروژه نوری جایگاه ویژه خود را دارا است.
نكته قابل توجه اینكه موارد یاد شده در فوق تنها بخشی از كاربردهای هدفمند نور در معماری داخلی هستند و مهم تر آنكه با توجه به تنوع موجود در نورپردازی های مصنوعی، اغلب مانورهای نوری و تاثیرات ناشی از آنها توسط نورهای مصنوعی انجام پذیر است. حال آنكه ورود و نوع تابش نور طبیعی خورشید چندان قابل كنترل نبوده و بیشتر به ویژگی گذرگاه های آن یعنی همان پنجره ها در ساختمان بستگی دارد.

۵- تاثیرات حاصل از نور بر گیاهان: نور یكی از مهم ترین عوامل رشد گیاهان است. اگرچه همواره منظور از این نور، همان نور طبیعی خورشید است ولی با توجه به نوع گیاه و نیاز نوری آن در برخی موارد می توان با انتخاب صحیح و مناسب از یك و یا تركیبی از چند نوع نور مصنوعی به عنوان جایگزینی مناسب برای رشد گیاهان استفاده كرد.

تاثیر نور بر کودکان

فرآیند رشد انسانها ، در کودکی ، تاثیر بسزایی در شخصیت آنان دارد. عقیده بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت بر این است که شخصیت هر انسان در ۷ سال اول زندگی او شکل می گیرد ، فرآیند رشد کودک در سالهای اولیه زندگی متاثر از عوامل بسیاری است. فعالیت ، به عنوان عامل اصلی رشد و یادگیری کودک فرآیندی است که در ارتباط با فضا و محیط کودک ، رشد همه جانبه او را موجب می گردد. فضاهای مرتبط با فعالیت کودکان باید دارای شرایط مناسب و مطلوب برای رشد فیزیکی ، ذهنی ، عاطفی و اجتماعی آنان باشد. فضاهائی با نور طبیعی و شفاف اثر مثبت بر کودکان دارند. بعبارت دیگر اتاق های تاریک با نور مصنوعی و نامناسب اثر منفی در پی خواهند داشت. از این رو گزیدن نحوه و میزان روشنائی در اتاق کودک اهمیتی بس مهم را ایفا مینماید و تاثیر مهمی در خواندن و نوشتن و ایجاد آرامش و تمرکز آنان دارد. نور مناسب فضا را جهت محیطی آرام و مناسب جهت مطالعه محصور می نماید. بررسی تاثیر میزان نور در شب نیز در روحیه آنان حائز اهمیت است. پنجره و جهت آن نیز در اتاق کودک اهمیتی ویژه دارد. از طریق آن نور به داخل می تابد و شادابی و سحرخیزی را به بار می آورد.

نتيجه گيري:

هرفضا با نور دو چهره مي يابد ، روز و شب كه با تغيير مقدار نور، ايندو با هم پيوند مي يابند.
نور موضوعي است كه در هر دوره زماني، احساس و مفهومي خاص به معماري و زندگي داده است.مي توانيم بگوييم ،آن زمان كه آتش در آتشكده ها در عهد زرتشت مقدس بوده بخاطر نور و گرماي آن بوده است، بدين ترتيب نور نيز مورد ستايش قرار مي گرفته است . حتي در دوره هاي بعد، كه اعتقاد به خورشيد و پرستش آن وجود داشته است، نور بخاطر روشن نمودن عالم ،كه مسير حركت زندگي را نشان مي داده است، مورد توجه بوده است، و يك حس خدايي بودن را القاء مي كرده است.
نور مي تواند به عناوين مختلفي براي القاء مفهوم و هدفي مورد استفاده قرار گيرد، به عنوان مثال با ايجاد يك روزن و هدايت نور به موضوعي باعث تاكيد در آن موضوع شويم، و يا با استفاده از حركت هاي ملايم و نرم نور يك حس روحاني را به فضا بدهيم كه در هنگام ورود به چنين فضاهايي يك احساس احترام و سرفرود آوردن به انسان دست مي دهد، و انسان خود را در مقابل عظمت بي پايان و نامحدودي مي يابد،و حقارت را در خود درميابد.از تاثير آن در كليساها و مساجد بسيار مورد استفاده قرار گرفته است.مثلا با ارتفاع دادن به بنا و نور پردازي هايي بر روي سطوح مورد نظر اين كار را انجام مي دهند،و يا با استفاده از پنجره هاي واقع در دالان ها و نور پردازي مخصوص آنها باعث حركت و يادر هشتي ها باعث مكث شده اند، كه اين مفهوم را مي توان با حركت انسان در اين دنيا و رسيدن به قيامت كه محل مكث است در ارتباط ديد.

 

شرکت آمود افراز آسمان

 

تاثير فرهنگ بر معماري

تئـوری گشتـالت Gestalt psychology

” جهل ” عامل اصلی تخریب آثار تاریخی

 

صنعت گردشگری نیاز امروز کشور

طراحی محیطی در معماری

 

 

https://virgool.io/@m_43081772/%D9%86%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-cszg9e0brmh2

 

منابع:

روزنامه شرق

مجله ی رزم آور

تدوین و گرداوری :مخندس جعفر ناصری زاده .مجری ذیصلاح نظام مهندسی

هدف تمام فعاليت‌هاي انديشمندانه از جمله علم، فلسفه و هنر جستجوي وحدت در ميان دگرساني يا گوناگوني و نظم در ميان پيچيدگي يا درهم آميختگي است. وظيفة غايي آن‌ها ايجاد تركيب مناسب و هماهنگي از عناصر گوناگون در قالب يك طرح يا تصوير كلي است.

دي. اي. برلين.

دعاوي نيچه در باب موسيقي ممكن است مبالغ‌آميز به نظر آيد ولي من آن‌ها را موجه مي دانم. من فكر مي‌كنم كه موسيقي براي گروه كثيري از مردم با معناترين تجربة زندگي است و گسترة كساني كه از چنين تصوري در باب موسيقي برخوردارند از شنوندگان عادي تا موسيقي‌دانان حرفه‌اي را دربر مي‌گيرد. در اين فصل خواهان بررسي آن دسته از عللي هستم كه موجب مي‌شوند تا موسيقي چنين جايگاه شاخص و برجسته‌اي را در زندگي مردم به خود اختصاص دهد. چگونه است هنري كه آئيني را ترويج نمي‌كند، مرامي را تعليم نمي‌دهد و اغلب به كلي از معناي كلامي به دور است با اين همه مي‌تواند به گونه‌اي تجربه شود كه به زندگي معنا بخشد.

سرلوحة اين فصل از زيبايي‌شناسي و سايكو بيولوژي كتابي از يك روانشناس شاغل در دانشگاه تورنتو برگرفته شده است. همان‌طور كه برلين خاطر نشان مي‌كند، الگوسازي و درك گشتالت بخش مكمل و سازنده‌اي از فرايند انطباق و سازگاري ما را تشكيل مي‌دهد. بدون آن به قاعده ما تنها هرج و مرج و آشفتگي را تجربه مي‌كنيم. خلق و درك

تصاوير كلي يا طراحواره‌هاي دريافتني در تمام سطوح قابل تصور سلسله مراتب ذهني ما در جريان است. از ساده‌ترين ادراكات شنوايي و بينايي گرفته تا خلق مدل‌هاي جديد براي كهكشان، فلسفه‌ها، نظام‌هاي اعتقادي و آثار برجسته هنري از جمله موسيقي.

حتي اعمال به ظاهر سادة ادراكي متضمن خلق الگوهايي از روابط موجود در ميان داده‌هاي ارائه شده است. طرحواره‌ها، كه الگوها اغلب به اين نام خوانده مي‌شوند، داده‌ها را در هيئت مجموعه‌هاي كامل و واحد جديد به يك‌ديگر پيوند مي دهند. آن‌ها عواملي هستند كه به واسطة آنها ما از محركات وارده كه دائماً در معرض آن‌ها قرار داريم معنايي استخراج مي‌كنيم. حتي پست‌ترين موجود زنده نيز هنگام تعبير و تفسير درون داد حسي دست به عملي خلاق مي‌زند. به عنوان مثال درك بينايي رنگ وابسته به ايجاد الگويي از روابط در مغز است. از خيلي پيش يعني سال 1802 توماس يانگ نشان داد كه ما از توانايي ادراك چنان دامنة وسيعي از رنگ‌هاي گوناگون برخورداريم كه احتمالاً شبكيه نمي‌تواند حاوي تعداد كافي گيرنده‌هاي اختصاصي براي واكنش جداگانه به هر رنگ باشد. در حقيقت ادراك ما از رنگ‌هاي مختلف عمدتاً وابسته به سه نوع سلول گيرنده در شبكيه است كه براي واكنش انتخابي و نه اختصاصي به زرد، سبز  و آبي تعبيه شده‌اند. هنگامي كه نور به شبكيه مي تابد ما رنگ آن را درمي‌يابيم زيرا هر يك از اين انواع خاصي سلول مخروطي به نحوي متفاوت تحريم مي‌شوند. به عنوان مثال رنگ قرمز هنگامي مشاهده مي‌شود كه مخروط زرد به درجة زياد، مخروط سبز به طور قابل ملاحظه‌اي كمتر و مخروط آبي تقريباً به ميزان صفر تحريك شوند. به عبارت ديگر ادراك ما از رنگ قرمز وابسته به نوع الگو و يا تعامل همزمان ميان واكنش‌هاي گوناگون مربوط به ياخته‌هاي عصبي است. البته الگو داراي ماهيت كالبدشناختي يا تشريحي نيست بلكه رابطه‌اي در ميان موجوديت‌ها و ماهيت‌ها را نشان مي‌دهد.

به نظر مي رسد همين امر در مورد درك و استنباط ما از گفتار نيز صادق باشد. واج‌هاي كلام، مصوت‌ها و صامت‌ها را مي‌توان به متغيرهاي فيزيكي بسامد، شدت و مدت تجزيه كرد؛ ولي آن‌چه كه به عنوان كلام در مي‌يابيم رابطة ميان واج‌هاست كه به آن معنا مي‌بخشد. گفتار مي‌تواند در هنگام ثبت به صورت تند يا كند، بلند يا آهسته، زير يا بم باشد. معهذا جمله‌اي كه به صورت نجوايي تند توسط زني با صداي زير يا غرشي آرام توسط مردي با صداي بم ادا مي‌شود در صورتي كه الگوي متواتر واج‌ها باقي بماند معناي خود را حفظ خواهد كرد. جيمز. جي. گيبسون در كتاب حواس به عنوان نظام‌هاي ادراكي مي‌نويسد:

محرك موثر مناسباتي و رابطه‌اي است نه مطلق و قطعي؛ نسبت‌ها، نه كميت‌ها …. به نظر مي‌رسد يك چشم‌انداز نوين در باب واج در نظرية زبانشناختي آن را داراي نوعي ماهيت مناسباتي و نه قطعي و مطلق مي‌داند. واج دسته‌اي تقابلات ميان خود و همة واج‌هاي ديگر است.

ما آن‌قدر به در نظر گرفتن ادراك شنوايي و بينايي به عنوان درك مختصات، اعم از اصوات و مناظر خو كرده‌ايم كه اهميت و نفوذ فراگير درك الگوهاي مناسباتي و رابطه‌اي را دست كم مي گيريم. يك الگو يا انگاره ماننده يك آجر نيست. نه محسوس و نه قابل رؤيت است.

همين ملاحظات در مورد دك ما از زمان نيز صادق است. هنگامي كه رويدادهايي را كه در توالي نزديك از پي هم مي‌آيند از يك‌ديگر جدا كنيم گرايش نيرومندي در ما به وجود مي‌آيد كه آن‌ها را در قالب الگويي منسجم به هم مرتبط سازيم. در سينما يك رشته تصاوير ثابت با سرعت 24 تصوير در ثانيه به ما نشان داده مي‌شود. با استفاده از يك درپوش يا شاتر خاص بر روي آپارات سينما هر تصوير در توالي سريع سه بار به نمايش گذاشته مي‌شود. برداشت ما از آن‌چه كه مي‌بينيم به صورت حركت مداوم است حال آن‌كه در حقيقت حركتي رخ نمي‌دهد.

ادراك ما از موسيقي نيز به طريق مشابهي تعيين مي‌شود. هم‌چنان كه بسياري از مراجع متذكر مي‌شوند موسيقي خود فاقد تحركي است. براي اين كه حركت روي دهد شيئي واحد بايد به‌طور پي در پي در مكان‌هاي مختلف قرار بگيرد. چيزي از اين دست در موسيقي رخ نمي‌دهد. ساده‌ترين ملودي تك‌صدايي از يك رشته نت‌هاي منفرد تشكيل مي‌شود. به عنوان مثال سورد خداوند حافظه ملكه باشد (كشورم اين توراست) را مجسم كنيم كه توسط يك فلوت تنها نواخته شود. اين توالي رويدادهاي جداگانه در زمان است، نه در مكان. در حقيقت چيزي به جز لب‌ها، قفسه‌سينه و انگشتان نوازندة فلوت و امواج هوايي كه او به جنبش در مي‌آورد حركت نمي‌كند. آهنگ خود نمونه‌اي از ODTAA است: يك نت لعنتي پس از ديگري كه به طور مشخص توسط فواصل زماني جدا شده است. اين فواصل ممكن است خيلي كوتاه باشند ولي اگر به كلي وجود نداشتند آن‌چه مي شنيديم يك سر و صداي شبه گليساندو بود نه موسيقي.

هنگامي كه به موسيقي گوش مي‌سپاريم آن‌چه به عنوان يك آهنگ تلقي مي‌كنيم صرفاً توالي نت‌هاي جداگانه است و اين ما هستيم كه آن را به صورت يك ملودي بي‌وقفه در مي‌آوريم. علم قادر است كه تفاوت‌هاي ميان نت‌هاي منفرد را به صور گوناگون تحت عناوين بلندي، طنين، زير و بمي، طول موج و غيره تجزيه كند. اما نمي‌تواند به ما دربارة رابطة ميان نت‌ها كه موسيقي را مي‌سازد چيزي بگويد. يك ملودي مجموعه‌اي از نت‌هاست كه معنايي دارد.

اگر ما بخواهيم يك سلسله از نت‌ها را كاملاً جداگانه بشنويم يا بايد فواصل زماني ميان نت‌ها را طولاني‌تر از آن كنيم كه معمولاً در آثار موسيقي به كار مي‌رود يا آن كه فركانس يا بسامد نت‌ها را بسيار متفاوت از يك ديگر قرار دهيم. ما تنها هنگامي يك رشته از نت‌ها را به صورت يك ملودي پشت سر هم درك مي‌كنيم كه زير و بمي آن‌ها در ارتباط تنگاتنگ با يك‌ديگر باشد. امكان‌پذير است كه يك آهنگ را با حفظ همان توالي نت‌ها اما با انتقال هر نت به يك هنگام يا اكتاو متفاوت بازنويسي كرد. اين روند موجب مي‌شود كه آهنگ قابل شناسايي نباشد يعني تبديل به يك رشته نت‌هايي شود كه ديگر معنايي نمي‌بخشد.

فواصل زياد ميان نت‌ها كه مشخصة برخي از آثار آنتون وبرن و ساير آهنگسازان موسيقي سريال است موجب دشواري درك اين نوع موسيقي مي‌شود. دلايل بسياري در دشوارتر بودن درك موسيقي سريال وجود دارند كه توسط فرد لردال تلخيص شده‌اند. از جملة اين علل مبادرت به حذف فواصل مطبوع و نامطبوع در ميان فاصله‌هاست. اين تمايزات آن‌چنان كه نظريه‌پردازان موسيقي سريال ادعا مي‌كنند كاملاً اختياري و يا تصادفي نيست و تا اندازه‌اي مبناي واقعي و عيني دارد. همان‌گونه كه لردال در مبحث «الزامات شناختي در نظام‌هاي تصنيفي» در كتاب فرايندهاي خلاق در موسيقي خاطر نشان مي‌كند: نامطبوعي حسي فاصلة هفتم بيشتر از ششم است، صرف‌نظر از فاصلة موسيقايي كه به خاطر آن‌ها، اين فواصل به كار رفته‌اند:

به ياد سپردن سريال دشوار است زيرا اين موسيقي ساختار سلسله مراتبي موسيقي تونال را نسخ مي‌كند كه در آن شناسايي خاستگاه اصلي در حالي كه فاصلة مطبوع جايگزين فاصلة نامطبوع مي‌شود آسان است. يادسپاري برخي از انواع موسيقي سريال نيز از آن رو مشكل است كه برخلاف موسيقي توانال كلاسيك گرايش به اجتناب از تكرار دارند. از اين روست كه بسياري از شوندگان نمي‌توانند معناي موسيقي سريال را دريابند. فقدان تكرار يك علت و نه تنها علت دشواري درك و به خاطر سپردن قطعة معروف بولز، پتك بدون استاد است. لردال مدعي است كه در موسيقي سال‌هاي 1950 و 1960 تكرار دقيق يات موبه‌مو از لحاظ زيبايي‌شناختي ناموجه قلمداد مي‌شد. اما ترديدها دربارة تدبير حذف تكرار به مثابة شيوه‌اي براي تبيين ساختار بسيار پيش از آن توسط شخصيتي همچون خود آنتون وبرن ابراز شده بود كه در سال 1932 چنين گفت: هم‌چنان كه توناليته را كنار مي‌گذاريم، فكري ظاهر مي‌شود: ما مايل به تكرار كردن نيستيم. هميشه بايد چيز جددي عرضه شود! مشخص است كه اين فكر نتيجه‌بخش نيست زيرا قابليت درك را بر باد مي‌دهد.

اشتياق شديد ما به معنا بخشيدن به يك رشته از نت‌ها يا نواها توسط تجربيات انجام شده در زمينه شنوايي دوگانه نشان داده شده است. اگر دو گروه از نت‌ها كه شامل جهش‌هاي زياد هستند به‌طور جداگانه به سمع هر گوش برسد، مغز فواصل را برطرف و نت‌ها را به صورت متوالي درك مي‌كند.

هنگامي كه ما مجموعه‌اي از نت‌ها را به عنوان يك ملودي يا نغمه مي‌شنويم، آن ملودي دوام و استمرار خود را حفظ مي‌كند. يك آهنگ مي‌تواند زمزمه يا خوانده يا توسط يك ساز يا چند ساز به اتفاق نواخته شود. اين آهنگ ممكن است آراسته يا تزيين شود، تغيير و تنوع يابد، از لحاظ ريتمي بسط پيدا كند، به طور تك‌صدايي يا با استفاده از هارموني نواخته شود. اما در طول تمام اين تغييرات به‌طرز قابل تشخيصي همان‌ آهنگ باقي مي‌ماند. زيرا ملودي تناسبي در ميان نواها و نت‌ها و يك الگو و گشتالت است نه يك موجوديت واحد تعريف‌پذير.

زاكر كندل در مأخذ پيش گفته مي‌نويسد:

ما خصوصيات پوياي نت يا نوا را به مثابة نوع ويژه‌اي ناتمامي يا تكميل‌نشدگي كه مختص هر نت است دريافته‌ايم، تمايل آن به اتمام و اختتام. هيچ نت موسيقي به خودي خود بسنده و كافي نيست؛ و چون هر نت موسيقي به ماوراء خود اشاره دارد، دستي به سوي نت بعدي دراز مي‌كند. ما نيز هم‌چنان كه اين دست‌ها دراز مي‌شوند به هر نت يا نواي تازه مشتاقانه و هيجان‌زده گوش مي‌سپاريم.

هر چند براي مذاق من تعبير فوق بيش از اندازه انسان انگارانه است زيرا نت‌ها اشاره يا دست دراز نمي‌كنند ولي مي‌توانم آن‌چه را كه منظور اوست دريابم. تنها تناسبي در ميان نت‌هاست كه موسيقي را مي‌سازد نه يك نت به تنهايي.

موومان معرفي براي بخشي از يك سمفوني، كنسرتو يا سونات مؤيد پيوند پايدار ميان موسيقي و حركت در اذهان ماست؛ و ما بدون نوعي ارجاع به حركت تونال نم‌توانيم ساده‌ترين ملودي را توصيف كنيم. سن‌اگوستين به موسيقي به عنوان حركت سازمان يافته اشاره مي‌كرد. ما از اوج و فرود يك ملودي و گذار موسيقي از يك مايه به مايه‌اي ديگر و پيشروي به سوي اختتام سخن مي‌گوئيم. دونالد تووي دربارة حس ويژة حركت سيبليوس و تسلط بتهوون بر حركت مي‌نويسد. هنسليك در زيبا از لحاظ موسيقايي تصديق مي‌كند كه: محتوي موسيقي اشكال متحرك از لحاظ تونال است. از آن‌جا كه موسيقي خود حركت نمي‌كند چگونه است كه اين همه مراجع برجسته دربارة تحرك موسيقي دست به قلم مي‌برند.

يك دليل اين امر مي‌تواند پيوند و رابطة ميان جهت‌يابي شنيداري و فضايي باشد كه قبلاً به آن اشاره كردم. توصيف ما از نت‌ها و نواهاي داراي زير و بمي متفاوت به صورت زيرتر و بم‌تر يك استعارة فضايي جديد است. در زمان‌هاي پيشتر كلمات تيز و كند به كار مي‌رفتند. اما ما نمي‌توانيم از اشاره به ملودي‌ها به عنوان نت‌هاي متحرك اجتناب كنيم؛ و من فكر مي‌كنم كه اين امر ممكن است مربوط به اين واقعيت باشد كه سيستم شنوايي در اصل از سيستم دهليزي منبعث شده كه به‌طور اختصاصي براي تدارك اطلاعات مربوط به بالا، پائين، چپ، راست، عقب و جلو تعبيه شده است. كاركرد سيستم دهليزي تا اندازه‌اي ميسر ساختن شناسايي طبيعت يك رويداد ـ آن يك شير است كه مي‌غرد ـ و تا حدي تعيين جهت يا سمت رويداد است ـ آن‌جاست در سمت راست ـ انسان‌ها قادرند جهتي را كه صدا از آن مي‌آيد در محدودة سه درجه تشخيص دهند، جغدها در محدودة يك درجه.

تغييرات در زير و بمي يا ارتفاع صوت و حركت سريع به وضوح در «اثر داپلر» به يك‌ديگر مرتبط مي‌شوند. زير و بمي صداي سوت يك قطار سريع‌السير همچنان كه با ما در شتاب است فراز و فرود پيدا مي‌كند زيرا امواج صوتي كه به وجود مي‌آورد به طور پي در پي متراكم و منبسط مي‌شوند. جدا كردن ادراك صدا از ادراك فضا و حركت غيرممكن است.

پيوند ميان صوت و فضا ربطي به نحوة شكل‌گيري دستگاه شنوايي داشته يا نداشته باشد اين حقيقت دارد كه موسيقي در زمان وجود دارد ولي ما تنها با گزاره مكان به زمان مي‌انديشيم. در زمان چپ و راست، بالا و پائين وجود ندارد و تنها قبل و بعد به چشم مي‌خورد. اما اگر ما بخواهيم به قبل و بعد فكر كنيم بايد يك همسان يا نظير فضايي را تدارك ببينيم. ما داراي چنان سرشت و خميره‌اي هستيم كه نمي‌توانيم در طريق ديگري گام بگذاريم. هانري برگسون در ذهن خلاق مي‌نويسد:

هنگامي كه ما به يك ملودي گوش مي‌دهيم از ناب‌ترين تاثير ترادف ممكن برخورداريم ـ تاثيري تا حد امكان فارغ از همزماني و تقارن ـ و در عين حال درست همان استمرار و تداوم ملودي و ناممكن بودن نقض آن است كه چنان تاثيري را بر ما به وجود مي‌آورد. اگر ما آن را به نت‌هاي متمايز و مجزا، پسين‌ها و پيشين‌هاي بسيار تقسيم كنيم، تصاوير ذهني فضايي را در آن دخالت داده‌ايم و تداوم را با تقارن بارور كرده‌ايم: در فضا و تنها د فضا تمايزي واضح در ميان اجزايي وجود دارد كه نسبت به يك‌ديگر بيروني هستند.

تقويم‌هاي ما روزهاي سال را به ما نشان مي‌دهند كه معمولاً در بخشي عمودي (مثلاً هفت روز هفته در يك صفحه)، بخشي افقي و در انگلستان در صفحات از چپ ب راست به صورت يك صحنه فضايي تنظيم شده‌اند. بدون داشتن نوعي تصوير بصري از يكنبه، دوشنبه، سه‌شنبه و غيره كه در هيئت زنجيره‌اي طولي يا خطي تنظيم شده است فكر كردن به هفته آينده غيرممكن خواهد بود. براي ژاپني‌ اين داستان ممكن است از راست به چپ يا از پائين به بالا باشد ولي باز هم بايد فضايي باشد. ذهن به نحوي اجتناب‌ناپذير ناهمزمان را به همزمان تبديل مي‌كند.

نويسندگان مختلفي از جمله هگل فيلسوف موسيقي را قرينه و همسان زندگي باطني انسان‌ها مي‌دانند كه آن را به مثابة جرياني روان و مداوم تصوير مي‌كنند. هگل خاطر نشان كرد كه درك وحدت در يك اثر موسيقي نسبت به ادراك آن در نقاشي و مجسمه‌سازي نيازمند كوشش بيشتري است زيرا شنونده بايد نواهايي را كه اجرا شده‌اند به خاطر داشته باشد و آن‌ها را با نواهايي كه در زمان حال واقع مي‌شوند تلفيق كند. هگل عقيده داشت كه موسيقي نخستين هنري است كه احساس وحدت موجود در زمان و نه مكان را به ما مي‌بخشد.

توصيف مايكل تيپيت از موسيقي به عنوان انگاره با معناي جريان باطني حيات قبلاً ذكر شد. هنري برگسون فيلسوف همين توصيف را بازگو مي‌كند هنگامي كه به ملودي مداوم زندگي باطني ما اشاره دارد ـ آن ملودي كه به طور تفكيك‌ناپذير از ابتدا تا انتهاي هستي خود آگاه ما جريان مي‌يابد و شخصيت ما دقيقاً چيزي جز آن نيست. نظريه‌پرداز برجستة موسيقي‌هاينريش شنكر در تصنيف آزاد مي‌نويسد: موسيقي در تسلسل طولي و رويدادهاي تونال هم‌تراز خود روح انسان را با تمام حالات و دگرديسي‌هايش منعكس مي‌كند.

درك ما از ملودي به عنوان چيزي پيوسته و مداوم توهمي پيش نيست؛ اما جريان خودآگاهي نيز كه موسيقي را مشابه و نظير آن مي‌دانند چنين است. ساعت‌هاي دروني بدن ما را از زمان خوردن، خوابيدن و غيره با خبر مي‌كنند، در نتيجه آگاهي متناوب و ناهشيارانه ما از گذشت زمان را تامين مي‌كنند. احساسا ناراحتي و دردهاي گذرا ما را از فرايندهاي جذبي و دفعي كه در اكثر موانع بدون آگاهي هشيارانه در جريان هستند مطلع مي‌كنند. اما اشراف بر فرايندهاي ذهني نيز همچون آگاهي از فرايندهاي جسماني از تناوب برخوردار است. اين امر آنقدر روشن است كه من ترديد دارم كه صحبت از آگاه بودن از يك فرايند ذهني مجاز و موجه باشد.

هر چند ممكن است ما آن‌چه را كه در اذهان خود ما جاري است بي‌وقفه و دائمي قلمداد كنيم و از جريان خودآگاهي دم بزنيم اما در واقع آن را درك نمي‌كنيم. اين بيشتر شبيه جرياني ناخودآگاه است با عناصري كه ما آن‌ها را خودآگاه مي خوانيم و مانند خس و خاشاك و بيگاه بر سطح اين جريان شناورند. هنگامي كه چيزي بر ما رخ مي‌دهد، فكر تازه‌اي، پيوندي ميان ادراكات يا تصوري، مي‌كوشيم كه آن را مجزا كنيم و با قرار دادنش در قالب كلمات يا نوشتن آن و با متوقف كردن موقتي جريان فعاليت ذهني جامة واقعيت بر آن بپوشانيم، همان‌گونه كه ممكن است دست خود را دراز كنيم و از خاشاكي كه عبور مي‌كند يكي را به چنگ آوريم.

ما مايليم كه فرايندهاي فكري را داراي تداوم توصيف كنيم، همچون زنجيره‌اي از انديشه كه به‌طور اجتناب‌ناپذير با گام‌هاي منطقي به سوي سرانجامي تازه پيش مي‌رود. معهذا آن‌چه بسياري از انديشوران شرح مي‌دهند بيشتر شبيه دست و پا زدن و تقلا در مردابي از سردرگمي و توده‌اي از ناپيوستگي و پريشاني است كه با جرقه‌هاي اتفاقي روشنايي يا تنوير در هنگام ظهور ناگهاني الگويي تازه تشفي مي‌يابد. تصور پيشروي منسجم و منظم فكر تحريف و جعل بازنگرانه آن چيزي است كه واقعاً اتفاق مي افتد.

سؤال جالب اين است كه چرا در ما الزام چاره‌ناپذيري براي نظم بخشيدن به افكار به صورت بازنگرانه و متوالي وجود دارد. افكار ما به بيرمنگام پرواز مي‌كند ولي ما احساس اجبار مي‌كنيم كه طوري به مسافرت بنگريم كه گويي سفر ساده بي‌وقفه‌اي از لندن و از طريق اتوبان ام ـ 40 بوده است.

من بر اين باورم كه اگر قرار باشد افكار خود را به ترتيب زمان ثبت كنيم و به خاطر آوريم ناچاريم در تجربة خود از انديشيدن دست ببريم. اگر بخواهيم فرايندهاي ذهني خود را به خاطر بسپاريم بايد از آن‌ها الگوهايي منسجم بسازيم. بي‌نظمي و هرج و مرج را نمي‌توان به درستي به ياد آورد. به خاطر آوردن جملات بي‌معنا آسان‌تر از هجاهاي نامفهوم است؛ و موسيقي بزرگ‌ترين باني و مروج نظم موجب مي شود كه كلمات و جملات باز هم آسان‌تر به خاطر سپرده شوند.

لزومي ندارد كه خلق الگوهاي منسجم ناشي از تعمق آگاهانه باشد. اين فعاليتي ذهني است كه در همه ما بدون كمترين واقفه‌اي ادامه دارد. ما موضوعات را به يك‌ديگر پيوند مي‌دهيم، اضداد را تلفيق مي‌كنيم و از داده‌هايي كه قبلاً بدون ارتباط بوده‌اند واحدهايي نو مي‌آفرينيم. يوهان گوتفريد هر در فيلسوف قرن هجدهم كه نظرات او در باب ترانه‌ها به مثابة گنجينه‌هاي تاريخ قبيله‌اي قبلاً نقل شد. در اين زمينه نيز ذكاوت نشان مي‌دهد. ايزايا برلين در كتاب ويكو و هردر مي‌نويسد:

اين كه آفرينش كل‌هاي واحد منسجم و يك‌پارچه از داده‌هاي منفصل نامربوط فعاليت سازمان‌بخش ضروري طبيعت بشري است در كل نگرش اجتماعي و اخلاقي هر در اعتقادي عمده و محوري محسوب مي‌شود؛ به نظر او هرگونه فعاليت خلاقه، آگاهانه و ناآگاهانه، گشتالت منحصر به فرد خويش را به وجود مي‌آورد و به نوبه خود توسط آن تعيين مي‌شود. گشتالتي كه از طريق آن هر فرد يا گروهي به تكاپو براي درك، فهم، اقدام و خلق زندگي برمي‌خيزد.

در طبع انسان چه چيزي است كه اين دلمشغولي او با خلق كل‌هاي واحد يك‌پارچه را موجب مي‌شود؟

گونه‌هاي انساني مانند بسياري از موجودات ردة تكاملي پايين‌تر با خزانه‌اي از واكنش‌هاي تثبيت شده به صورتي انعطاف‌ناپذير از پيش برنامه‌ريزي نشده‌اند. اگر ما از پيش به اين صورت برنامه‌نويسي شده بوديم شايد خوشحال‌تر بوديم اما از قابليت كمتري براي واكنش به تغييرات محيط برخوردار مي‌شديم، در رفتارمان كمتر انعطاف‌پذير بوديم، و از همه مهم‌تر تخيل قوي و نيروي ابداع كمتري داشتيم. حيواني كه رفتار او تحت تسلط واكنش‌هاي موروثي ديرينه است به پرسيدن، تعديل رفتار خود، تخيل در باب آن كه چيزها مي‌توانند بهتر باشند و تكاپو براي فهميدن، مفهوم‌پردازي و خلق كل هاي واحد يك‌پارچه از ميان داده‌هاي نامربوط نيازي ندارد. او تنها به شيوه‌هايي كه طبيعت براي او مقدر كرده و در نهاد او به وديعه گذاشته شده است رفتار مي‌كند. او نمي‌تواند به گونه‌اي ديگر دست به عمل بزند.

چنين موجودي ممكن است با وضع حاضر به خوبي انطباق يابد اما انعطاف‌ناپذيري‌اش به ناچار او را آسيب‌پذير مي‌كند. اگر محيط تغيير كند حيوان اغلب نمي‌تواند رفتار خود را براي بقا با سرعت لازم تغيير دهد. انتخاب طبيعي زمان زيادي براي عمل كردن مي‌برد: تغييرات اقليمي و غير آن ممكن است گونه‌اي را پيش از آن‌كه بتواند به سازگاري تازه و مناسب‌تري دست يابد نابود كند.

شگفت آن كه سازگاري و انطباق انسان به واسطة فقدان سازگاري صورت مي‌گيرد. ما از طريق الگوهاي موروثي رفتار با هر مجموعه‌اي از شرايط خارجي به طرز انعطاف‌ناپذيرو دقيق انطباق نمي‌يابيم. از اين روست كه انسان‌ها مي‌توانند با محيط‌هاي متفاوتي مانند نواحي قطبي، منطقة استوا و حتي خارج از فضا سازگاري پيدا كنند. رفتار انسان بيشتر از آن‌كه به واكنش‌هاي ذاتي نسبت به محرك‌هاي محيطي وابسته باشد مبتني بر يادگيري و انتقال فرهنگ از نسلي به نسل ديگر است. نوزادان انسان براي تضمين بقا مجهز به برخي از واكنش‌هاي خودكار هستند اما شيوه‌هايي كه از طريق آن‌ها كودكان بزرگ‌تر و بالغين با زندگي انطباق و سازگاري پيدا مي‌كنند عمدتاً تحت نفوذ يادگيري، تربيت، آموزش و تجربه قرار دارند.

از آن‌جا كه الگوهاي ذاتي موروثي در اساس بر رفتار ما حكم نيستند، درك روابط و ايجاد الگوهاي جديد يك فعاليت ذهني مداوم است كه حتي در غياب خودآگاهي نيز ادامه مي‌يابد. ما تصميم نمي‌گيريم كه سه نقطه را بهخ صورت مثلث در نظر آوريم؛ بلكه نمي‌توانيم از انجام اين كار اجتناب كنيم. حتي در خواب، مغز ما به طور متناوب در كوشش براي تناسب بخشيدن به امور درگير است. آن‌چه از رؤياهاي خود به ياد مي‌آوريم اغلب بيانگر آن است كه ما بخشي از يك فرايند كاونده و تفكيك‌كننده را كه در آن تجربة اخير با تجربة قبلي پيوند يافته مجسم مي‌كنيم؛ فرايندي كه ممكن است مسئول ناهماهنگي‌هاي شايع رؤياها باشد كه در آن‌ها وقايع گذشته دور با رويدادهاي ديروز در قالب يك داستان در كنار هم گذاشته مي‌شوند.

چون اين كاوش، تفكيك و ايجاد الگوها دائماً به‌طور خودآگاه و ناخودآگاه در جريان است، ما آن را امري بديهي فرض مي‌كنيم و به ندرت متوجه وقوع آن هستيم. اما هنگامي كه براي نخستين بار پيوندي نامنتظر يا الگويي نو را تشخيص مي‌دهيم رضايت شديدي احساس مي‌كنيم. كوشش براي خلق كل هاي واحد نو و كشف پيوندهاي جديد در ميان داده‌هايي كه تا به حال نامربوط بوده‌اند هميشه به مثابه يك فعاليت ذهني عاليه در نظر گرفته مي‌شود، زيرا متضمن چيزي بيش از يك واكنش غريزي عاجل نسبت به محرك‌هاي وارده است.

هنگامي كه يك طرحواره كشف مي‌شود، اغلب براي كاشف و همه كساني كه آن را مي‌فهمند و درك مي كنند واجد اهميت بسيار مي‌شود. اين امر نه تنها در مورد نظريه‌اي علمي و ساير مساعي انديشمندانه براي معنا بخشيدن به جهان بلكه در باب آن دسته از آثار هنري نيز كه چيزي بيش از نسخه بدل‌هاي تكراري اشكال قبلي هستند صادق است. يافتم فرياد مسرت رويارويي با گشالتي نوين است حتي اگر هيچ كاربرد مادي بلافصلي نداشته باشد. شرح برتراند راسل از نخستين رويارويي او با هندسه مطلب را نشان مي‌دهد. او در زندگي‌نامة خويش مي نويسد:

در يازده سالگي مطالعة اقلديس را با برادرم به عنوان مربي آغاز كردم. اين يكي از بزرگ‌ترين رويدادهاي زندگي‌ام بود، درخشان و خيره‌كننده همچون نخستين عشق. نمي‌توانستم تصور كنم كه چيزي تا اين حد مطبوع در جهان وجود داشته باشد.

ممكن است بحث شود كه سرخوشي راسل از مطالعة اقليدس در چنان سن زودهنگامي آن‌قدر ناشايع است كه مثال نامناسبي است براي آن‌چه كه من ادعا مي‌كنم تجربة مشترك فراگيري در ميان انسان‌هاست. كودكي راسل در تنهايي سپري شد. امكان دارد او به عنوان يتيمي با هوش استثنايي كه تحت آموزش خصوصي قرار داشت بيشتر از ساير كودكان مستعد شيفتگي در برابر انسجام منطقي بوده باشد. معهذا راسل در برخورداري از سرخوشي وافر به خاطر درك و فهم يك منظومة خشك بي‌روح تنها نيست. افراد از طرق گوناگون به تجربه معنا مي‌بخشند، هم‌چنان كه قبلاً در ساير كتاب‌ها عنوان كرده‌ام كساني كه بالاخص شيفته و مجذوب امر مجردند اغلب افرادي هستند كه روابط شخصي اوليه آنها كاستي داشته است. بسياري از مبتكرين و خلاق‌ترين انسان‌ها در انطباق با زندگي اجتماعي معمولي مشكل داشته‌اند و در نتيجه با شدت بيشتري به سوي ابداع سوق داده شده‌اند. رضايت سعادتمندانه خلاقيت به بار نمي‌آورد.

ولي كودكان و بزرگسالان هر دو از حل مسائل، درك روابط، فهم ساختارها و فراگيري فنون جديد به خشنودي و رضايت دست مي‌يابند.

هر چيزي كه تشويش ما از احاطه توسط هرج و مرج را كاهش دهد يا احساس متزلزل كنترل و تسلط ما را افزايش دهد به ما لذت مي‌بخشد. حتي انتزاعي‌ترين الگوهاي عقلاني احساسات ما را وارد ميدان مي‌كنند.

اگر ما موسيقي انتزاعي را به طور عيني در نظر بگيريم مي‌توانيم آن را هم‌چون الگوهاي مجردي از نت‌ها يا نواها توصيف كنيم كه نه با آن‌چه در دنياي بيرون واقع مي‌شود رابطة آشكاري دارد و نه با فرآيندهاي ذهني در نگاه نخست. رياضيات و موسيقي اغلب مشابه نشان داده شده‌اند زيرا هر دو با برقراري پيوند در ميان تجريدات و ساختن الگوها از ايده‌ها و تصورات سر و كار دارند ويتگنشتاين فيلسوف ديگري كه موسيقي اهميت زيادي برايشت داشت با احساس بسيار دربارة زيبايي پرنسيپيا سخن مي‌راند و مي‌گفت احتمالاً بالاترين ستايشي كه مي‌تواند نثار آن كند اين است كه مانند موسيقي بود. وايت‌هد در سخنراني‌هاي «لوول» خود در 1525 صراحتاً موسيقي را با رياضيات مقايسه مي‌كند. او در دانش و دنياي نو مي‌نويسد.

مي‌توان ادعا كرد كه علم رياضيات محض با تحولات نوين‌اش بديع‌ترين خلقت طبع انسان است. ديگر مدعي اين جايگاه موسيقي است.

برتراندراسل در مطالعة رياضيات چنين نوشت:

وابستگي به سيستم و روابط كه شايد ژرف‌ترين جوهر وسوسة عقلاني است، در هيچ قلمروي ديگري مانند رياضيات امكان مانور آزاد نمي‌يافت.

جي‌. اچ. هاردي در پوزش يك رياضي‌دان اعلام مي‌كند كه:

يك رياضي‌دان مانند يك نقاش يا يك شاعر سازنده الگوهاست … الگوهاي رياضي‌دان مانند الگوهاي نقاش يا شاعر بايد زيبا باشند، ايده‌ها بايد مانند رنگ‌ها يا واژه‌ها به طريقي هماهنگ با يك‌ديگر تناسب داشته باشند. زيبايي نخستين آزمون است: در جهان جايگاهي هميشگي براي رياضيات زشت و ناخوشايند وجود ندارد.

شواهد باطني نشان مي‌دهد كه ج. اچ. هاردي به همان مقدار اندكي كه من از رياضيات سر در مي‌آورم موسيقي را درك مي‌كرد. با كمال تعجب او مي‌گفت احتمالاً در واقع افراد بيشتري به رياضي علاقمنداند تا موسيقي معهذا همان‌طور كه گراهام‌گرين نويسنده هنگام نقد پوزش يك رياضي‌دان مي گويد هاردي باطناً مي‌دانست كه يك هنرمند خلاق بودن چگونه است. هاردي عقيده داشت كه رياضيات محض مستقل از جهان فيزيكي است و معنا و اهميت يك ايده رياضي با هرگونه كاربرد عملي كه ممكن است سرانجام پيدا كند ارتباطي ندارد. به نظر هاردي افكار رياضي بزرگ از روي عموميت، ژرفا، حتميت يا گريزناپذيري و ماهيت مقتصدانه و غيرمنتظرة خود شناخته مي‌شوند.

اين ملاك‌ها را مي‌توان در مورد موسيقي نيز به كار برد. در محدودة سنت زيبايي‌شناختي خاصي مانند هنر موسيقي غربي، عموميت، عمق و حتميت همه ويژگي‌هايي هستند كه در اشاره به آن‌چه با مقبوليتي گسترده موسيقي والا قلمداد مي‌شود توسط منتقدان مورد استناد قرار مي‌گيرند. برخي از اين ويژگي‌ها را با سهولت بيشتري مي‌توان به صورت منفي تعريف كرد تا مثبت. يعني موسيقي مي‌تواند فاقد عموميت باشد از آن‌رو كه شديداً وابسته به سبك يا نحوة بياني ملي ات؛ يا امكان دارد عمق و ژرفا نداشته باشد زيرا كه ريتم‌هاي آن يكنواخت يا مبين بي‌مايگي باشند مانند بسياري از انواع موسيقي عامه‌پسند امروزي. از سوي ديگر يك ويژگي‌ تمام آثار هنري برجسته حتميت است. هنگامي كه اين آثار تكميل مي‌شوند ما به سختي مي‌توانيم تصور كنيم كه به صورت ديگري مي‌توانسته‌اند ساخته شوند.

مه قبلاً ملاحظه كرده‌ايم كه پيش‌بيني ناپذيري يكي از مشخصه‌هاي نظريه‌هاي كلر و مير در باب موسيقي است. شگفت آن‌كه توانايي آهنگساز براي خلق الگوهاي بديع و تداركا انجام‌هاي نامنتظر در ارتباط تنگاتنگ با احساس حتميت است. هرچه بيشتر آهنگساز در مسيرهاي متداول گام بردارد بيشتر احساس مي‌كنيم كه مي‌توانسته است در طريق ديگري حركت كند. هر چه بيشتر در يك قطعة موسيقي اشارات بديع‌تري بيابيم بيشتر احساس مي‌كنيم كه آن قطعه نمي‌توانسته است به صورت ديگري وجود داشته باشد.

به صرفه كاري يا رعايت ماهيت مقتصدانه اثر اغلب بهاء داده مي‌شود مانند سمفوني چهار سيليوس كه آهنگساز و مورخ موسيقي سيسل‌گري آن را كوتوله سفيد موسيقي مي‌خواند و بدين وسيله اين سمفوني را با ستاره‌اي كه ماده در آن بسيار متراكم است مقايسه مي‌كرد. اما صرفه‌كاري بيش از حد فشار شديدي بر تمركز شنونده وارد مي‌كند، تا اندازه‌اي به اين جهت كه فرم و شكل آثار موسيقي نيازمند تكرار است. اگر صرفه كاري تا آن‌جا تقبل شود كه از تكرار پرهيز گردد يا به حداقل ممكن رسانده شود، همان‌طور كه قبلاً هنگام بحث از موسيقي سريال ديديم ممكن است شنونده نتواند ساختار اثر را درك كند. ادراك ساختار براي درك و فهم موسيقي ضروري است. حتي اگر شنونده از آموزش تخصصي برخوردار نباشد و نتواند ارزيابي خود از يك اثر موسيقي را به زبان فني كند، ادراك او از ساختار بخشي لاينفك از تجربة موزيكال او را تشكيل مي‌دهد.

ايجاز آن‌طور كه در رياضيات ديده مي‌شوند مشخصة ضروري زيبايي در موسيقي نيست. قطعة مينوي شوبرت ماية لذت كساني مي‌شود كه موسيقي او را دوست دارند و مورد انتقاد آنان قرار مي‌گيرد كه شيفتگي كمتري دارند. ايجاز دو واگنر غيرقابل تصور است، تاثير موسيقي او از طول زماني وافري كه دارد تفكيك‌ناپذير است.

از سوي ديگر منقدان به كرات مدعي هستند كه يك اثر موسيقي نسبت به مصالح به كار رفته در آن بسيار طولاني است. اين انتقاد دلالت بر آن دارد كه ارزيابي فرم و محتوي در موسيقي مي‌تواند به صورت جداگانه انجام پذيرد: به عنوان مثال يك تم مناسب به نحوي نامطلوب بسط پيدا كند. اما اين ثنويت و دوگانگي به سهولت در برجسته‌ترين آثار موسيقي قابل تشخيص نيست، كه در آن‌ها تفكيك‌ناپذيري شكل و محتوي به شدت در احساس ما از حتميت موثر است.

موسيقي و رياضيات در اين امر سهيم‌اند كه الگوهاي روابط موردنظر آن‌ها عميقاً غيركلامي هستند. زبان آن‌قدر پيچيده، موثر و نوعاً انساني است كه ما مايليم براي آن به عنوان يك وسيله ارتباط و معنا بخشيدن به تجربه ارزش بيش از اندازه‌اي قائل شويم. تصور پروست در مورد آن‌كه اگر زبان گفتاري و نوشتاري ظاهر نشده بود موسيقي مي‌توانست شيوة بديلي براي ارتباط ميان دل‌ها و جان‌ها باشد، مطلب را نشان مي‌دهد.

يافتن معنا در هر چيزي وابسته به ايجاد رابطه ميان يك امر با امري ديگر از طريق كشف يا برقراري نظم است. رياضيات مظهر نظم بخشيدن به طور كلي است و نه بالاخص. همان‌گونه كه وايتهد مطرح مي‌كند قطعيت رياضيات به كليت و عموميت انتاعي تمام عيار آن بستگي دارد. موسيقي نيز مي‌تواند به اين عظمت سرد بي‌روح و فاقد جنبة شخصي نزديك شود، به خصوص هنگامي كه موسيقي بردميده در واپسين دورة حيات يك آهنگساز را در نظر بگيريم. به عنوان مثال مالكم بويد از نذر موزيكال و هنر فوگ، آفريده‌هاي باخ چنن ياد مي‌كند كه گويي در جهاني فراتر از موسيقي انساني ما سير مي‌كنند كه در آن موسيقي، رياضيات و فلسفه يكي هستند.

هر آن‌كه اين موسيقي را مي‌شناسد صحت و درستي توصيف يادآورنده بويد را ارج خواهد نهاد. اما آيا جهاني كه او فرض مي‌كند عيني است يا آن‌كه استعاره‌اي را به كار مي‌گيرد؟ آيا الگوهاي موسيقي و رياضيات ابدعات انساني هستند يا اكتشافات نظمي كه از پيش وجود داشته است؟ ج. اچ. هاردي چنان سرسختانه به خدا بي‌اعتقاد بود كه هميشه از رفتن به نمازخانه دانشكده امتناع مي‌كرد، حتي براي انتخابات دانشكده. معهذا بر اين باور بود كه واقعيت رياضي مستقل از واقعيت فيزيكي وجود دارد و معادلات رياضي ابداعاتي از قبيل كشفيات و نظرات و تفاسير نوين نيستند او در كتابي كه ذكر شد چنين نوشت:

317 يك عدد است نه به اين دليل كه ما چنين مي انديشيم يا اذهان ما بدين طريق شكل گرفته‌اند، بلكه از آن رو كه به اين نحو وجود دارد، زيرا واقعيت رياضي بدين‌سان ساخته شده است.

راجر پن‌روز با اين نظر موافق است. او در ذهن يك امپراتور مي‌پرسد:

رياضيات اختراع يا اكتشاف است؟ آيا هنگامي كه رياضي‌دانان به جواب‌هاي خود مي‌رسند تنها ساختارهاي ذهني دقيقي را به وجود مي‌آورند كه واقعيت بالفعل ندارند اما به تنهايي از چنان دقت و تاثير بسنده‌اي برخوردارند كه حتي ابداع‌كنندگان خود را با اين باور كه اين ساختارهاي ذهني واقعي هستند فريب مي‌دهند؟ يا آن‌كه رياضي‌دانان واقعاً حقايقي را برملا مي‌كنند كه در واقع از پيش آن‌جا هستند ـ حقايقي كه هستند آن‌ها كاملاً از فعاليت‌هاي رياضي‌دانان مستقل است؟ من فكر مي‌كنم كه تاكنون بايد بر خواننده روشن شده باشد كه من هوادار نظر دوم هستم، نه نخست …

پن‌روز مدعي نيست كه تمام ساختارهاي رياضي از نوع مطلق اند. برخي از آن‌ها ابداعاتي ساختگي هستند كه به‌طور مشخص فرآورده‌هاي خلاقيت انساني‌اند. اما به نظر مي‌رسد بقيه كه در آن‌ها چيزي بسيار بيشتر از آن‌كه در وهله نخست از ساختار در ميان مي‌آمد، حاصل و ظاهر مي‌شود كشفياتي هستند كه در خلال آن‌ها رياضي‌دانان در هيئتي نمايان مي گردند كه گويي به طور اتفاقي با آثار خداوند روبرو شده‌اند. همان‌طور كه پن‌روز خاطر نشان مي‌كند اين نظر نوعي افلاطون‌گرايي رياضي مابانه است.

بقية رياضي‌دانان اعتقاد راسخ دارند كه ريضيات كاملاً مبتني بر بناها و بنيادهاي ساخت بشر است. كروئنكر اين اظهارنظر معروف را بر زبان راند كه: خداوند اعداد درست را آفريد: مابقي كار بشر است، لذا او هر دو طريق را در پيش مي‌گيرد.

گرايش به باور آن‌كه ساختارهاي رياضي كشفيات و نه ابداعات هستند با شيوة حل برخي از مسائل رياضي تقويت مي‌شوند. حل مسالئ و گشتالت‌هاي نو هر چقدر هم كه براي آن‌ها با كوشش آگاهانه از پيش‌زمينه فراهم شده باشد، به‌طور خود به خود بر افراد نمايان مي‌شوند. كيفيت الهام‌بخش راه‌حل‌هاي غيرمنتظره معنا و اهميت خاصي به آن‌ها مي‌بخشد به‌طوري كه براي يك مؤمن چنين به نظر مي‌رسد كه از خداوند نشأت گرفته‌اند.

در روان‌شناسي ابداع در حوزه رياضي نوشته ژاك هدمارد از قول گاوس رياضي‌دان چنين نقل شده است:

سرانجام دو روز قبل، نه بر اثر مساعي مشقت‌بار بلكه با لطف خداوند موفق شدم. همچون درخشش ناگهاني صاعقه، معما حل شد. من خود نمي‌توانم بگويم رشتة هدايت‌كننده‌اي كه آن‌چه را كه پيش‌تر مي دانستم با آن‌چه كه موفقيت مرا امكان‌پذير ساخت متصل كرد، چه بود.

استراوينسكي مانند هايدن استعدادهاي خود را خداداد قلمداد كرد و به طور منظم براي قدرت و دوام آن ها در كار دعا مي‌كرد. او از خود به عنوان سرپرست و نگاهبان استعدادهاي موسيقايي خويش باد مي‌كرد و خود را رهين منت پروردگار مي‌دانست تا سزاوار رشد و شكوفايي آن‌ها باشد. استراوينسكي مي‌گفت كه فكر مربوط به آئين بهار در رؤيا به سراغ او آمده بود. او در تحولات و تفاصيل مي‌نويسد:

راه و روش مرسوم فرادستي كه در پشت تقديس بهار قرار داشت بسيار اندك بود. من تنها از كمك گوشم برخوردار بودم من مي‌شنيدم و آن‌چه را كه مي‌شنيدم مي نوشتم. من گذرگاهي بودم كه تقديس از آن عبور كرد.

استراوينسكي در اين عقيده يونگ سهيم بود كه برخي رؤياها مي‌توانند پيام‌هايي از جانب خداوند باشند. كساني از ما كه يقين كمتري به وجود خدا دارند بايد به اين تصور بپردازند كه بخش ناخودآگاه ذهن نيز مانند بخش خودآگاه بي‌وقفه در كار پردازش و دسته‌بندي اطلاعات است. در جريان انجام اين امر آميزه‌ها و الگوهاي جديد بيرون داده مي‌شوند كه در صورت خوش‌شانس بودن ما بديع يا الهام‌بخش از آب در مي‌آيند. از آن‌جا كه اين الگوهاي نوين به جاي آن‌كه نتيجة مستقيم تعمق آگاهانه باشند به‌طور خودبه‌خود ظاهر مي‌شوند قابل فهم است كه افراد داراي گرايش مذهبي آن‌ها را ملهم از خداوند قلمداد كنند.

مقايسه ميان موسيقي و رياضيات را خيلي زياد نمي‌توان دنبال كرد. اگرچه هر دو با روابط انتزاعي سر و كار دارند ولي معادلات رياضي قابل اثبات‌اند، حال آن‌كه واقعيات مربوط به موسيقي تابع ترتيبي ديگرند. پيشروي يك اثر موسيقي به سوي پايان خود در صورتي كه اثر به اندازه كافي عالي باشد ممكن است از لحاظ زيبايي‌شناختي گريزناپذير به نظر آيد اما نمي‌توان آن را با جريان يك بحث رياضي معطوف به نتيجه كه از لحاظ منطقي گريزناپذير است مقايسه كرد.

موسيقي و رياضيات هر دو نشان‌دهنده اين واقعيت‌اند كه ايجاد الگوهاي منسجم از ميان ايده‌هاي انتزاعي يك دستاورد عميقاً با اهميت انساني است كه كساني را كه قادر به درك چنان الگوهايي هستند مجذوب و خرسند مي‌كند، خواه اين الگوها با زندگي به سياقي كه به طور عادي گذران مي‌يابد رابطة مستقيمي داشته باشند يا نداشته باشند. اين نوع درك زيبايي‌شناختي صرفاً يك ورزش مغزي و منطقي بي‌روح نيست، بلكه احساسات انساني را متأثر مي‌كند. ما از پي بردن به وجود وحدت و انسجام در جايي كه قبلاً نبوده است شادمان مي‌شويم و از تعمق در شكل يا فرم كمال يافته لذت مي‌بريم.

من معتقد نيستم كه واقعيت موزيكال خارج از اذهاني كه آن را خلق مي‌كنند از هستي برخوردار است. موسيقي برخلاف رياضيات بيش از آن به سنت‌هاي گوناگون فراگير فرهنگي متكي است كه بتواند امري مطلق در نظر گرفته شود. ولي قبول دارم كه نمونه‌اي ا فعاليت ذاتي سازمان‌بخش انساني است: تلاش به منظور ايجاد معناي واجد ساختار از ميان هرج و مرج و بي‌نظمي. و نيز معتقدم كه با اقتباس از ملاحظاتي مشابه آن‌چه توسط پن‌روز در مورد رياضيات عنوان شد مي‌توان آثار برجستة هنري را از آثار كم‌ارزش‌تر تشخيص داد. در واقع خود پن‌روز در كتار ذكر شده مي‌نويسد:

آثار والاي هنري در حقيقت از آثار با اعتبار كمتر به خداوند نزديك‌ترند. اين حالتي نه چندان نامتعارف در ميان هنرمندان است كه گويي در برجسته‌ترين آثار خود حقايقي ابدي را آشكار مي‌كنند كه از نوعي هستي اثيري قبلي برخوردار بوده‌اند، حال آن‌كه آثار نامعتبرتر آنان كه ممكن است ديمي‌تر باشد ماهيتاً واجد ساختار فاني محض‌اند.

انگاره‌هاي رياضي و الگوهاي موسيقي هر دو احساسات ما را وارد ميدان مي‌كنند، اما تنها موسيقي بر هيجانات ما تاثير مي‌گذارد. تفاوت در واكنش ما به هر يك، در اين جا نهفته است. هيجانات بدن را درگير مي كنند اما احساسات از انجام اين كار عاجزند. جيمز هيلمن در كتاب هيجان مي‌نويسد:

وقتي كه اميد، خوف، ملال يا شادي به بدن نفوذ نمي‌كنند ما تنها داراي احساسات، شورها، حالت‌ها يا هر آنچه بخواهيد هستيم. اما فاقد هيجانيم. همان‌طور كه داروين مي‌گفت: ممكن است يك انسان به شدت از ديگري متنفر باشد ولي مادام كه بدن او تحت تاثير قرار نگيرد نمي‌توان گفت كه او خشمناك است.

رياضيات نمي تواند بدن را به شيوه‌هايي كه موسيقي تحت تاثير قرار مي‌دهد، متاثر كند، هر چند كه درك زيبايي‌شناختي هر يك داراي مشتركات زيادي است. انگاره‌هاي رياضي ما را متقاعد مي‌كنند كه بايد نظمي در كيهان وجود داشته باشد و الگوهاي موسيقي نيز همين كار را مي‌كنند. اما موسيقي نظم را به نحوي در درون خود ما به وجود مي‌آورد كه ريضيات از عهدة آن بر نمي‌آيد و علت آن اثرات جسماني موسيقي است.

موسيقي از رياضيات كمتر انتزاعي است زيرا موجد برانگيختگي فيزيولوژيك مي‌شود و نواهايي كه احتمالاً موسيقي از آن‌ها ناشي شده است ارتباطات هيجاني و عاطفي هستند. موسيقي هم عقلاني و هم عاطفي يا احساسي است و پيوندهاي ميان ذهن و بدن را دوباره برقرار مي‌كند. به همن دليل موسيقي معمولاً از لحاظ شخصي بامعناتر و مهم‌تر از رياضيات تصور مي‌شود و به نظر مي‌رسد با جزر و مد حيات ذهن و احساس‌مند با ارتباط نزديك تري دارد. تعجب‌آور نيست كه فيثاغورثيان معتقد بودند كه هارموني موجود در كيهان هم رياضي و هم موزيكال است.

ريتم، ملودي و هارموني همه شيوه‌هايي براي نظم بخشيدن به نواها هستند به گونه‌اي كه آن‌ها در تعامل با يك‌ديگر قرار گيرند و رابطه‌ها را شكل دهند. اين نواها سازمان يافته توسط فرايندهاي فيزيكي به طرفي كه بر ما كاملاً روشن نيست تشديد مي‌شوند. به عنوان مثال بعضي صداها مشمئزكننده هستند يا ستون بدن را به لرزه در مي‌آورند. پژوهش نشان داده است كه صداي گچ يا ناخن دست بر تخته موجد نوعي ترس بيمارگونه از صداست كه جنبة بين‌المللي دارد. معهذا هيچكس نمي‌داند كه چرا چنين است. اين صدا نه به طور استثنايي بلند است و نه دلالت بر وجود خطري دارد. تنها به خاطر دليلي كه در تعريف نمي‌گنجد غيرقابل تحمل است. شايد مغز ما چيزي شبيه آن شيشه‌هاي شكننده‌اي است كه در واكنش به نوت‌هايي با فركانس مشخص خرد مي‌شوند.

اگر تشخيص دهيم كه يك قطعه موسيقي ما را به حركت وامي‌دارد، منظور آن است كه ما را برمي‌انگيزد يعني از لحاظ فيزيكي بر ما تاثير دارد. درآميختگي بدني هميشه متضمن نوعي حركت است، خواه بروز تنش در عضلات، نوسان داشتن، سر تكان دادن، گريستن يا صدا درآوردن باشد. ما قبلاً در باب اين امر اظهار نظر كرده‌ايم كه بچه‌هاي كوچك هنگام آواز خواندن دوست دارند كه دست‌ها و پاهايشان را حركت دهند و به دردسري كه بعضي از شركت‌كنندگان در كنسرت در كنترل وسوسة خود راي تكان خوردن با موسيقي دچار آنند اشاره كرديم. حركت و هيجان هم از نظر معنايي و هم در واقعيت خارجي به نحو تفكيك‌ناپذيري با هم پيوند دارند.

راجر سشنز آهنگساز در كتاب تجربه موزيكال آهنگساز از ما مي‌خواهد توجه داشته باشيم كه:

عنصر سازنده موسيقي بيشتر حركت است تا صدا … من حتي گامي فراتر بر مي‌دارم و مي گويم كه موسيقي براي ما به مثابة انسان‌ها واجد اهميت است بيشتر به خاطر آن‌كه مظهر حركاتي از نوع خاص انساني است كه تا ريشه‌هاي وجود ما فرا مي‌رود و در قالب اشاراتي دروني شكل مي گيرد كه عميق‌ترين و ذاتي‌ترين واكنش‌هاي ما را تجسم مي‌بخشد.

جان بلكينگ گمان مي‌كند كه وسوسة تصنيف موسيقي معمولاً با يك جنبش بدني داراي ريتم آغاز مي‌شود و اجراكنندگان آثار موسيقي اگر بتوانند از لحاظ جسماني با آهنگساز همانندي داشته باشند احتمال بيشتري دارد كه اجراي صحيح و اصيلي را ارائه دهند.

موسيقي به زمان نظم و ساختار مي‌بخشد و برخي از موسيقي‌دانان مدعي هستند كه اين وجه به زعم آنان اصلي‌ترين نقش موسيقي است. حس حركت در طول زمان در موسيقي از يك اثر به اثري ديگر كاملاً فرق مي‌كند. من پيش از اين فرم سونات را با يك سفر مقايسه كرده‌ام، پيش‌روي به سوي مقصدي كه در آن عناصري كه در ابتداي قطعه در تضاد با هم قرار داشتند سرانجام به توافق و سازگاري مي‌رسند. همه انواع موسيقي اين‌گونه نيستند. اگرچه بديهي است كه هر اجرايي از موسيقي بايد براي يك دورة زماني قابل ملاحظه‌ ادامه يابد ولي به نظر مي‌رسد برخي از انواع موسيقي بيشتر به ساختارهايي مي‌پردازند كه نه به وضوح در تضادند و نه در يك وحدت نهايي به گشايش مي‌رسند، بلكه به شيوه‌هايي در كنار هم قرار مي‌گيرند كه ما آن‌ها را بيشتر تقريباً ايستا درك مي‌كنيم.

استراوينسكي دوگونه زمان را متمايز كرد كه آن‌ها را زمان روانشناختي و زمان هستي‌شناختي مي‌خواند. منظور او از زمان روانشناختي زماني است كه در انطابق با خلق و خوي دروني فرد تغيير مي‌كند، اعم از اين كه ملول، هيجان‌زده، اسير درد، متبسم و غيره باشد. در زمان هستي‌شناختي او به زمان آن چنان كه هست اشاره داشت، زمان آن‌گونه كه پيمانه مي‌شود. او در بوطيقاي موسيقي مي‌نويسد:

آن موسيقي كه مبتني بر زمان هستي‌شناختي است عموماً تحت تسلط اصلي تشابه قرار دارد. آن موسيقي كه از زمان روانشناختي پيروي مي‌كند متمايل به تداوم از طريق تضاد است. اين دو اصل بر فرايند خلاق حاكم‌اند با مفاهيم عمدة تنوع و وحدت همراهي دارند.

استراوينسكي بر اين گمان بود كه آن موسيقي كه عمدتاً بيانگر اميال عاطفي آهنساز است زمان روانشناختي را جانشين زمان هستي‌شناختي مي‌كند. شنونده اگر مجذوب داستان موسيقي شود مي‌بيند كه انگار زمان سريع‌تر از هميشه سپري مي‌گردد. از سوي ديگر به نظر استراوينسكي آن موسيقي كه كمتر به احساسات شخصي مي‌پردازد بيشتر با واقعيت زمان هستي‌شناختي از نزديك مانوس است. او در كتاب ذكر شده در بالا مي‌نويسد:

در مورد خودم، من هميشه دقت كرده‌ام كه به طور كلي از پرداختن به تشابه بيشتر از تضاد خرسند شده‌ام … تضاد تاثيري آني ايجاد مي‌كند. مشابهت تنها در درازمدت ما را خوشنود مي‌سازد. تضاد عنري از تنوع است. تشابه از تكاپو براي وحدت‌زاده مي‌شود.

منتقد موسيقي بيان نورثكات اخيراً در مقاله‌اي از مسيان به عنوان موسيقي‌داني ياد مي‌كند كه تصنيف موسيقي را يك سره امري در خدمت نشان دادن نظم الهي مي‌بيند و اين را با عدم علاقة مسيان به پيشروي به سوي يك هدف مربوط مي‌داند. او همچنين مي گويد كه موسيقي مسيان دقيقاً در ارتباط با گذر زمان واقعي است، اظهارنظري كه تصور استراوينسكي را تائيد مي‌كند.

بروكنر آهنگساز عميقاً مذهبي ديگري است كه موسيقي ايستاي او به قدم زدن در يك كليساي جامع تشبيه شده است. سمفوني‌هاي او با در كنا هم قرار دادن قطعات بلندي از مصالح موزيكال مشخص مي‌شوند كه در آن‌ها اساساً احساس حركت به سوي يك هدف به چشم نمي‌خورد.

معهذا خطاست كه بكوشيم تا به يك حكم كلي برسيم. همه آهنگسازان مذهبي دربارة نظمي ابدي كه از پيش داير بوده است گزاره‌اي اقامه نمي‌كنند كه در نتيجه موسيقي ساخته آن‌ها ناشي از الهام به نظر برسد. هايدن عميقاً مذهبي بود ولي برخي از قطعات موسيقي او با اشتروم و درنگ مشخص مي‌شود و علي‌رغم تنوعات و ابداعات بسيار در فرم سونات كه حاصل خلاقيت اوست، قسمت اعظم موسيقي اركستري و مجلسي‌اش در سبكي سونات مانند به سوي يك غايت و هدف نهايي به پيش مي‌رود.

برداشت استراوينسكي از موسيقي به مثابة چيزي درهم آميخته با ابديت و ترفيع احساسات مذهبي مربوط به پيوند با پروردگار، شايد او را از رعايت انصاف در باب آهنگسازاني كه بيشتر به نمايش احساسات شخصي نظر دارند دور كرده باشد. زيرا اينان نيز در جستجوي وحدت‌اند، وحدت ميان اضداد كه در رفع و حل تم‌ها و مضامين متضاد تظاهر مي‌يابد. معهذا استراوينسكي وجه تمايز برجسته‌اي ميان ادراكات متفاوت از زمان قائل مي‌شد كه بخشي از تجربة ما از موسيقي هستند. جوزف كرمن و جي. دابليو. ان. ساليوان هر دو در باب كوارتت‌هاي آخري بهتوون چنين اظهارنظر مي‌كنند كه از پيشروي به سوي يك هدف كه مشخصة فرم سونات است دور شده‌اند. ساليوان در اشاره به موومان‌ها مي‌گويد از يك تجربه يا رويداد مركزي ساطع مي‌شوند ولي حتي آن موسيقي كه به آرامش جاودان تقرب مي جويد يا مرتبط با محوري ساكن قلمداد مي‌شود براي اجرا نيازمند زمان است.

همان‌طور كه در فصل مربوط به شوپنهاور گفتم موسيقي والا را مي‌توان از موسيقي فاقد الهام و حاصل كوشش آگاهانه متمايز كرد. اما اين تمايز به معني آن نيست كه موسيقي والا لزوماً بايد از نوعي برزخ اثيري نشأت گرفته باشد. بدون فرض شكل ديگري از واقعيت در خارج از روان انسان، دسترسي به ژرفاهاي روانشناختي باطني فرد به خودي خود به اندازه كافي دشوار است. ولي هنگامي كه يك آهنگساز در رسوخ به قلمروهاي پنهان درون موفق مي‌شود، نه تنها با عميق‌ترين احساسات خود روبرو مي‌گردد بلكه با شيوه‌هاي آوردن آن احساسات به خودآگاهي از طريق تبديل آن‌ها به ساختارهايي نظم يافته از صدا كه ما آن را موسيقي مي‌خوانيم نيز مواج مي‌شود. روانكاو فرانسوي ژاك لاكان مي‌گفت كه ناخودآگاه ساختاري همچون زبان دارد. به همين اندازه درست است كه بگوييم كه ناخودآگاه از ساختاري شبيه رياضيات يا موسيقي برخوردار است. تصور اوليه فرويد كه نهاد يا او يعني ژرفاهاي ناخودآگاه ديگ خروشاني است از شورها و هيجانات فاقد سازمان و ساختار كنار گذاشته شده است. اجزاء خودآگاه و ناخودآگاه ذهن هر دو با خلق الگوهاي تازه سروكار دارند.

موسيقي بزرگ همواره واجد عنصري فراشخصي است، زيرا وابسته به يك فرايند نظم آفرين دروني است كه عمدتاً ناخودآگاهست و در نتيجه آگاهانه توسط آهنگساز ارائه نشده است. اين فرايند نظم‌آفرين چيزي است كه بايد آن را ترغيب كرد، در انتظارش نشست، طالب آن بود و برايش دعا كرد. بزرگ‌ترين دستاوردهاي خلاق انسان‌ها زادة مغز آدمي است اما اين به معناي آن نيست كه آن‌ها ساختارهايي كاملاً ارادي هستند. مغز از طريق راه‌هاي اسرارآميزي عمل مي كند كه تحت كنترل ارادي نيستند و اگر قرار باشد كه به بهترين نحو وظيفة خود را انجام دهد بايد آن را گاهي به حال خود رها كنيم.

برخي از افراد در مي‌يابند كه هر يك از مذاهب بزرگ نظامي اعتقادي براي آنان تدارك مي‌بيند كه به جهان و جايگاه ايشان در آن معنا مي‌بخشد. مذاهب هستي را از نظم بهره‌مند مي‌سازند از آن رو كه رهنمودهايي براي رفتار صادر مي‌كنند، سلسله مراتبي را در نظر مي‌گيرند كه به يك خدا منتهي مي‌شود و به فرد هر اندازه كه حقير باشد، اين احساس را مي‌بخشند كه در يك طرح ملهم از پروردگار مشاركت مي‌جويد. مذاهب بسيار با يك‌ديگر تفاوت دارند ولي به نظر مي‌رسد در همه آن‌ها تكاپوي ذهن بشر براي تحميل نوعي نظم برآشفتگي هستي به چشم مي‌خورد. زندگي خود به تنهايي ممكن است به طور تصادفي، غيرقابل پيش‌بيني، ناعادلانه و درهم آشفته ادامه يابد ولي مؤمنان در تقبل اين فرض تسلي م يابند كه خداوند خواسته است تا نظمي برقرار باشد و مي‌پندارند كه انسان‌هاي گناهكار اين منظور را نقش بر آب مي‌كنند. حتي نوعي آرامش توجيهي در اين تصور مقلوب ديده مي‌شود كه آدميان به طور فطري نيك‌سرشت و معتدلند و مساعي مبتني بر نيت خير آنان توسط الهه‌هاي هوسباز ستمگر عقيم مي‌ماند.

هرچند كه موسيقي يك نظام اعتقادي نيست، من فكر مي‌كنم كه جاذبه و اهميت آن نيز ناشي از آن است كه شيوه‌اي براي نظم بخشيدن به تجربة انساني است. موسيقي والا هم عواطف ما را برمي‌انگيزد و هم چهارچوبي تدارك مي‌بيند كه در محدودة آن شورها و هيجانات ما همانطور كه نيچه مي‌گفت كامروا مي‌شنوند. موسيقي جايگاه زندي را ارتقاء مي‌دهد، موجب تقويت و اتحكام زندگي مي‌شود و به آن معنا مي بخشد. موسيقي والا از كساني كه خالق آنند عمر بيشتري مي‌كند و شخصي و فراشخصي است. براي كساني كه به آن عشق مي‌ورزند در جهاني غيرقابل پيش‌بيني همچون يك نقطة اتكاء و ارجاع ثابت و مستحكم بر جاي مي‌ماند. موسيقي يك منبع وجد، سازگاري و اميد است كه هرگز رو به زوال نمي‌رود.

اجازه دهيد مطلب را با تائيد اين نكته به پايان برم كه همچون نيچه براي من نيز موسيقي چيزي است كه زيستن بر زمين به خاطر وجود آن از ارزش برخوردار مي‌شود. موسيقي به نحو بي‌نظيري زندگي مرا پربار كرده است. موسيقي موهبتي تعالي‌بخش، لاحق و بدون جانشين است.

 

درباره شرکت آمود افراز

 

تاثير فرهنگ بر معماري

تئـوری گشتـالت Gestalt psychology

” جهل ” عامل اصلی تخریب آثار تاریخی

 

صنعت گردشگری نیاز امروز کشور

طراحی محیطی در معماری

 

آوايي از ستيغ كوه تا بلنداي هنر معماري

ایجاد بستری مناسب برای ترور رسانه ایی

 

شرکت آمود افراز با هدف ارایه خدمات اجرایی در زمینه ساخت پروژه های ساختمانی ، با نام ثبتی آمود افراز آسمان در سال 1401 تاسیس گردید

شرکت آمود افراز با شعار ، آوردگاه طراحی و اجرا، با کادری متخصص و تجربه اجرایی چندین پروژه موفق ، وارد بازار شد تا با نگاهی تخصصی به مترالیال ها  و به کارگیری آنها در طراحی ایده آل و کارا نقش آفرینی کند.

ماموریت  ما ایجاد بستری تخصصی در قالب کادری زبده به منظور پیگیری موضوعات حقوقی در شهرداری و ارگان های ذیربط با چشم انداز  حراست از حقوق مالک  و از سویی دیگر ارتباط با اکیپ های پیمانکاری معتبر به منظور انجام بی نقص اجرای کار و هماهنگی بین پیمانکاران در محل کارگاه می باشد.

نگاه مدرن به پروسه ساخت بهینه از تحقیق در مورد بستر طرح آغاز و به منظور ارتقاء سودآوری پروژه ، در کنار کارفرما نقشی آفرینی می کند.

 

 وظایف و حدود اختیارات شرکت آمود افراز ،مجری ذیصلاح نظام مهندسی

عملیات اجرایی ساختمان باید منحصرا توسط مهندس مجری ساختمان که دارای صلاحیت اجرای ساختمان هستند انجام شود. شرکت آمود افراز نماینده فنی کارفرما در اجرای ساختمان بوده و پاسخگوی تمامی مراحل اجرای کار به ناظر یا ناظران و دیگر مراجع کنترل کننده می باشد.کلیه عملیات اجرایی ساختمان باید توسط اشخاص حقیقی و یا شرکتهای حقوقی به عنوان مجری طبق دستورالعمل های وزارت راه و شهرسازی و سازمان نظام مهندسی ساختمان انجام گیرد.

شزکت آمود افراز مسئولیت کنترل صحت انجام کلیه عملیات اجرای ساختمان را برعهده دارد و در اجرای این عملیات باید مقررات ملی ساختمان، ضوابط و مقررات شهرسازی و نقشه های مصوب مرجع صدور پروانه را رعایت نمایند. هم چنین مجری باید برنامه زمان بندی کارهای اجرایی را به اطلاع ناظر رسانده و کلیه عملیات های اجرایی خصوصا قسمت هایی از ساختمان که پوشیده خواهد شد را با هماهنگی ناظر اجرا کرده و شرایط نظارت برای ناظر یا ناظرین ساختمان را فراهم آورد.

 

وظایف کلیدی شرکت آمود افراز

اجرای ساختمان بر اساس آیین نامه، مقررات ملی و دستور العمل های شهرداری بر عهده مجری بوده و پاسخگویی در تمامی مراحل اجرای کار بر عهده ایشان خواهد بود. در ابتدای پروژه لازم است تا مجری ساختمان به بررسی دقیق نقشه ها بپردازد و در صورت رویت اشکال یا ایراد در آن ، نظرات پیشنهادی خود را برای اصلاح به طراح و محاسب به صورت کتبی اعلام نماید. هم چنین در حین اجرای پروژه چنانچه مهندس مجری تغییر در برنامه تفضیلی پروژه را ضروری تشخیص دهد، قبل از موعد انجام کار مراتب را با ذکر دلیل و به صورت کتبی به کارفرما اطلاع دهد.

همچنین شرکت خود را موظف می داند از مهندسان رشته های دیگر ساختمان، کارگران و استاد کاران مورد تایید و هم چنین عوامل فنی ماهر در اجرای پروژه استفاده کند، هم چنین مصالح مورد استفاده توسط شرکت باید مصالح مطابق مشخصات فنی نقشه ها باشد.

همان طور که شروع کار مجری ساختمان با استفاده از نقشه هایی است که محاسب در اختیار شرکت قرار می دهد،در  پایان کار شرکت آمود افراز خود را ملزم  به تهیه نقشه های جزئیات (چون ساخت )به همان صورتی که اجرا شده اعم از معماری، سازه، تاسیسات و … می شود. این نقشه ها باید به تایید ناظر یا ناظران رسیده و یک نسخه از آن هم به کارفرما ارائه شود.

یکی دیگر از مسائل بسیار مهم در اجرای ساختمان ها ، آموزش رعایت اصول ایمنی و حفاظت اولیه در کارگاه محل پروژه و ساختمان های اطراف آن و هم چنین رعایت مسایل زیست محیطی کارگاه می باشد که شرکت در راستای رسالت اجتماعی خود در قالب پادکستی با عنوان پادیاو ،به آموزش موضوع ایمنی و سایر مباحث پرداخته است.

لینک دسترسی رایگان به پادکست پادیاو 

 

 

 

درج آگهی 

 

 

 

 

 

جعفر ناصری زاده

در حال تکمیل 

چکیده

نظریه توسعه پایدار يكي از موضوعات پر تنش در معماری معاصر است ،در واقع  نوعی از توسعه می باشد که با بهبود کیفیت زندگی انسان در چارچوب ظرفیت اکوسیستمهای حامی مواجه است و به تعریفی ساده تر و فرایند گرا، توسعه ای است که سلامت انسان ونظام های اکولوژیکی را در بلند مدت بهبود مي بخشد. .هدف از توسعه پایدارعبارت است از:الف:تامین نیاز های اساسی.ب:بهبوداستانداردهای زندگی. ج:حفاظت ومدیریت اکوسیستم ها…طراحی پايدار در عرصه معماری و شهر سازی يک سبک جديد همانند مدرنيسم يا ديکانستراکشن نيست بلکه يک روش در تفکر طراحی است که اساس آن هماهنگی با طبيعت است . اما شناخت کویر که بیش از وسعت این سرزمین،ایران پهناور را فرا گرفته درجهت ايجاد توسعه پايدار موضوعي مهم وحياتي است،کویری که که در نگاه اول تجلی خشونت،خشکی و بی آبی است ولی درنگاهي عميق تر کویر مظهر زندگی،تلاش و سازندگی است.معماری کویر ایران به اصول وروشهایی دست یافته است که نه تنها تخریب وضایعه ای که را بر محیط تحميل نمی کند،بلکه فراتر از آن به عنوان عامل کمال بخشیدن به ماده نیز ایفای نقش می کند. .توسعه پایدارشهری نيز به عنوان يكي از عوامل توسعه پايداردر جهت تغییرتراکم وکاربری اراضی شهری درجهت رفع نیازهای اساسی مردم درزمینه مسکن,حمل ونقل,فراغت و…به گونه ای که شهرازنظرزیست محیطی قابل سکونت وازنظر اقتصادی قابل دوام وازنظراجتماعی دارای برابری باشد مورد كنكاش وبررسي قرارگرفته است

 

مقدمه:

امروزه اصطلاح معماری پایدار برای گستره وسیعی از رویکردهای حساس درمحیط به کار می رود.از معماری سنتی که به عنوان نوعی از معماری با گرایش به سمت پایداری بوم شناختی و اجتماعی شناخته می شود،تا معماري که باایجاد آشتی وتعامل میان تکنولوژی و اکولوژی کوشیده اند ،البته هر دو دیدگاه دارای اهداف مشترک هستنداماعقاید آنها در ارتباط با چگونگی دستیابی به اهداف مشترکشان متفاوت است با این وجود ویژگی های مفید اين دو را به کار می گیرند. تنوع و گوناگونی ازعواملی است که باعث تساوی وعدالت بيشتردرهر سيستمی می شود که از اساسی ترين اهداف توسعه پايدار نيز است.يک اصل معروف در ميان زيست شناسان و محيط شناسان وجود دارد که مناطقی که در آنها حيات وجود دارد،اگر دارای تنوع وگوناگونی بيشتری باشند،در مقايسه با مناطقی که يکنواختند و دارای تنوع وگوناگونی کمتری هستندسالم ترند.

اما در بررسي معماري كويركه بزرگترین حوزه ی آب ریز ایران،از دشت کویری مرکزی وحوزه ی کویر لوت تشکیل شده است،اصول وعوامل مرتبط با معماري پايدار امري قابل تامل است.  در شهرهای کویری شبکه بندی راهها ، تقسیم و قطعه بندی زمین و سازمان دهی فضا های پر و خالی از دو روش کاملاًمتفاوت تبعیت می نمایید شبکه راهها با نظمی ارگانیک و سلسله مراتبی منطبق بر شیب وجهت آبهای قنات ها ایجاد شده اند.

بازیافت و بهره برداری مجدد از ساختمانها را نیز میتوان از دیگر سنتهای معماری وشهر سازی ایران و به ویژه کویر دانست.هدف ما در اين مقاله بررسي شرايط معماري كوير وتوسعه پايدار در كوير به ويژه در شهر بم است.

 

 

چکیده انگلیسی:

Architecture Hnrtvsh Paydardrnzam ecological (ecological)
Vshhrsazy field of architecture in the desert

 

Abstract
in long-term ecological improves. . Goal is the development of Paydarbart: A basic needs. B: Bhbvdastandardhay life. (C) protecting ecosystems and management … sustainable design in architecture and urbanism as a new style or Dykanstrakshn modernism in design thinking is not a method that is based on harmony with nature. But the desert for more than two thirds the breadth of this land, Iran’s vast learned towards creating sustainable development issue LIFE, the desert, which at first glance, the  anifestation of violence, land and water, but Drngahy deeper desert symbol of life, work and. Development Paydarshhry as one of the sustainable development of urban lands for operation Tghyyrtrakm toward the basic needs of the field of housing, transport, leisure and … so that economically viable Vaznzr Vaznzrajtmay Shhraznzrzyst habitable environment is explored with equal has been monitored for.

 

 

تعریف توسعه پایدار:

انسان عصرمدرن باشعار ” سلطه برطبيعت ” بحرانهاي توسعه رابيش ازپيش دامن زد . دراين راستانيازبه مقابله باپيامدهاي سوء ،جهان صنعتي ومصرفي عصرحاضر،منجربه شكل گيري توسعه پايدارگرديد.

توسعه پایدار در تعریف دلالت بر دو جنبه مهم دارد:

1.توسعه پایدار به تعدادی از انتظام ها یا مناطق خاص محدود نمی شود بلکه قابل اطلاق به همه دنیا و هر چیز یا هر کسی در آن،چه در زمان حال و چه در زمان آینده است.

2.توسعه پایدار به تنهایی هدف نیست بلکه ادامه یافتن روند توسعه،هدف اصلی توسعه است.

 

طراحی پایدار:

 

یکی از راحل های دسترسی به توسعه پایدار تجدید نظر در ارتباط با الگو های ساخت و طراحی در زمینه های گوناگون زندگی بشری شامل طراحی های صنعتی،ساختمانی و شهری و…است.طراحی سبز،طراحی بر اساس طراحی های محیطی،طراحی اکولوژیکی،طراحی با طبیعت و…عناوینی است که امروزه در نتیجه تجدید نظر در ارتباط با الگو های ساختار رایج به وجود آمده اند.البته اساس همه این الگوها بر ساختن محیط در یک رابطه هماهنگ و هم زیست با محیط اطراف طراحی ومحیط هایی که اصول طراحی از آنها استخراج گردیده است،می باشد و به طور خلاصه یک شیوه طراحی است که اساس آن قوانینی است که از طبیعت منشأ می گیرند .

این شیوه طراحی معتقد به تلفیق دیدگاه ها در زمینه های انرژی ،محیط زیست واکولوژی (بوم شناسی)است.به عنوان مثال می توان طراحی سبز را در درون مثلثی در نظر گرفت که در سه راس آن انرژی و اقلیم و اکولوژی قرار دارد.در جایی که انرژی عامل تعیین کننده می شود طراحی حالتی متفاوتی نسبت به هنگامی که اکولوژی عامل غالب می شود،پیدا خواهد کرد.به همین دلیل است که ساخت یک خانه شهری با یک خانه روستایی متفاوت می شود.بنابراین طرح نهایی،نقطه ای در داخل این مثلث است که با توجه به غالب بودن یکی از رئوس،به آن سو گرایش پیدا می کند.

این دیدگاه درست در نقطه مقابل دیدگاه پیروان “سبک بین المل “است که معتقدند هر طرحی باید فاقد خصوصیات منطقه ای،شهری،منطقه ای و آب و هوایی باشد که در دوره پست مدرن مطرح گردید.همان گونه که تولیدات صنعتی مانند اتومبیل،هواپیما،یخچال،رادیو و دیگر تولیدات فاقد خصوصیات منطقه ای است .همان رادیویی که در اروپا مورد استفاده قرار می گیرد می تواند در روستا های آفریقایی نیز مورد استفاده واقع شود.

 

لزوم استفاده از معماری پایدار:

 

ساختمان ها و خانه ها ،به تنهایی مصرف یک ششم منابع آبی دنیا،یک چهارم چوپ برداشت شده و دو پنجم سوخت های فسیلی و مواد تولید شده دنیا را در اختیار دارد.به علاوه،ساختمان ها نصف گازهای گلخانه ای جهان را تولید میکنند.

طبق آمار های موجود،حجم ساخت و سازها در طی 20-40 سال آینده،دو برابر خواهد شد و این صنعت به یکی از پر مصرف ترین صنایع دنیا تبدیل خواهد شد.آلودگی موجود،ناشی از بی کفایتی طراحان و هدر دادن منابع موجود در طرح های نادرست است.مواد آلوده کننده،دست ساز جوامع بشری اند و باعث بیمار شدن محیط زیست پیرامون مان شده اند.در یک سیستم زیستی ناسالم،در نهایت آلودگی محیط زیست را برای انسان ها به دنبال خواهد داشت.یکی از طرز فکر هایی که باعث شده تا نسبت به آلودگی بی تفاوت باشیم،این است که خودمان را از طبیعت جدا فرض می کنیم در حالی که به واقع خودمان جزیی از طبیعت هستیم.

 

 

طراحی پايدار در عرصه معماری وشهرسازی:

 

طراحی پايدار در عرصه معماری و شهر سازی يک سبک جديد همانند مدرنيسم یا ديکانستراکشن نيست بلکه يک روش در تفکر طراحی است که اساس آن هماهنگی با طبيعت است.به هر شکل در طراحی پايدار ساختمان و شهر به مانند موجودات زنده در نظر گرفته می شوند که غذا می خورند(مصرف سوخت)،ضايعات پس ميدهند،دارای عمر می باشند،پير می شوندودر نهايت می ميرند.يعنی ساختمان نيز مانند ساير عناصر موجود در طبيعت دارای سه فرايند پيدايش،رشد و زوال می باشد و به عنوان جزيی از طبيعت بايد در چارچوب آن باشد نه فراتر از آن و به سوی پايداری حرکت نمايد.

 

اصول طراحی پايدار در زمينه های معماری و شهر سازی:

 

اين اصول شامل موارد زير می باشد:

1.گوناگونی 2.اقليم 3.هويت فرهنگی ومنطقه ای 4.پوشش ساختمان ها 5.جانمايی و چيدمان فضاها 6.مصالح ساختمانی 7.تکنولوژی جايگزين و گوناگونی تنوع.

تنوع و گوناگونی از عواملی است که باعث تساوی و عدالت بيشتر در هر سيستمی می شود که از اساسی ترين اهداف توسعه پايدار نيز است.يک اصل معروف در ميان زيست شناسان و محيط شناسان وجود دارد که مناطقی که در آنها حيات وجود دارد،اگر دارای تنوع وگوناگونی بيشتری باشند،در مقايسه با مناطقی که يکنواختند و دارای تنوع وگوناگونی کمتری هستند سالم ترند.

به عنوان مثال يک جنگل بارانی با يک زمين کشاورزی مقايسه می کنيم در جنگل بارانی گونه های  گونه های مختلف از زندگی و حيات در کنار همديگر وجود دارند و اگر دست بشر به آن کاری نداشته باشد سالهای سال به زندگی خود ادامه ميدهد در صورتی که يک زمين کشاورزی،برای ادامه حيات خود نيازمند نگهداری انسان همانند شخم زدن و کود پاشيدن و…است.در ارتباط با مسائل شهری نيز اين امر صادق است،محله های شهری که در آن همسايگی ها،دارای کاربری يکسان هستند باعث بالا رفتن نياز ساکنين به اتومبيل وحمل نقل بيشتر شده ومصرف بيشتر انرژی وکاهش کيفيت هوا را در پی دارد،در حاليکه با طراحی کاربری های متفاوت در همسايگی ها،در يک بافت مشخص،تا 44%از هزينه های مصرف کنندگان و شهرداری ها کاسته خواهد شد و همچنين آلودگی هوا نيز تا 45%کاهش می يابد.به عنوان مثال در شهر تهران بسياری از شهرهای بزرگ در صد زيادی از مسافرت های درون شهری برای رفع مايحتاج اوليه زندگی است که با توزيع کاربری های مناسب مسکونی و تجاری و آموزشی واداری در يک بافت مشخص می توان از هزينه های زيست محيطی اين گونه مسافرت ها بر بافت شهر های بزرگ کاست.در مورد برج های بلند و آپارتمانی نيز اين امر صادق است.آپارتمان های مسکونی در بالای يک مجموعه تجاری سبب افزايش زندگی اجتماعی و کاهش وابستگی ساکنان به اتومبيل و حمل و نقل برای بر طرف کردن نيازهای اساسی شان می گردد.

 

معماری و شهرسازی مناطق کویری و حاشیه ی کویر در ایران

بزرگترین حوزه ی آب ریز ایران،از دشت کویری مرکزی و حوزه ی کویر لوت تشکیل شده است. دشت کویر مرکزی ایران از شمال توسط رشته جبال البرز و از شرق با کوه زاگرس محصور است. این رشته جبالها باعث جلوگیری از جریان بادهای باران آور به داخل حوزه ی آب ریز شده اند. حوزه ی آب ریزمرکزی ارتفاع متوسط حدود یک هزار متر از سطح دریا را داراست و در مجموع از تنوع قابل توجهی از نظر ارتفاع از سطح دریا ،جهات جغرافیایی و بادهای غالب برخوردار است. میزان بارندگی در دشت کویر مرکزی ایران بسیار کم (حدود هفتاد میلی متر در سال) برآورد شده است.پوشش گیاهی فقیر ،زمین شوره زار و تراکم بسیار کم جمعیت از ویژگیهای مناطق کویری مرکزی محسوب میگردند. تابش مستقیم آفتاب در این مناطق شدید است و 700تا 800

کیلو کالری در هر ساعت در متر مربع در سطوح افقی انرژی تولید می کند و باافزایش پرتوی منعکس شده از سطوح بایر زمین ،شدت آن بیشتر می شود. آسمان این مناطق در بیشتر مواقع سال بدون ابر است ولی معمولا بعد از ظهرها در اثر گرم شدن و حرکتلایه های هوای نزدیک به زمین مه و طوفان گرد و غبار پدید می آید. رطوبت کم و نبودن ابر در آسمان باعث میشود دامنه ی تغییرات دمای هوا در این مناطق بسیار زیاد شود. درجه حرارت بالا در روزهای فصول گرم، و اختلاف زیاد بین شب و روزاز دیگر ویژگیهای این مناطق است. درجه حرارت حوزه های مختلف این مناطق به موقعیتجغرافیایی ،ارتفاع از سطح دریا ،جهت و خصوصیات باد بستگی دارد.اغلب شهرهای حوزهمرکزی ایران در حاشیه ی کویر واقع شده اند. چرا که شرایط زیستی مطلوب تری نسبت بهسایر قسمتها در آن مناطق فراهم است. بررسی ویژگیهای کالبدی بافتهای کویری را میتوان به طور کلی در دو سطح مورد توجه قرار داد: در مقیاس کلان شامل مکان یابی، نحوه یاستقرار ،شبکه بندی و نوع معابر و بافت کلی شهر و در مقیاس خرد شمال عناصر معماری وتکنیکهای ساخت و طراحی.

 

مکان یابی:

مکان یابی مجتمعهای زیستی تحت تاثیر عوامل متعددی صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به جنس زمین، مقاومت خاک ،حاصلخیزی و قابلیت جذب آب، نوع پوشش گیاهی، میزان دسترسی به منابع آب و سرانجام ویژگیهای اقلیمی منطقه اشاره کرد. در این میان زمین و آب از عوامل حیاتی در مکان یابی زیست بوم ها تلقی می شوند و اقلیم و نوع پوششهای گیاهی در شیوه ی استقرار،میزان تراکم تاثیر گذار خواهد بود. بنابراین میتوان گفت که هر کجا آب به اندازه کافی در دسترس بوده و به تبع آن خاک مناسب نیز مهیا بوده سکونتگاهی نیزشکل گرفته است. با اختراع قنات که ابداع آن توسط ایرانیان محرز  است، آب از فاصلههای 20، 30 و 40 کیلومتری به روی زمین آورده شده است. نکته دیگر در مکان یابی شهرهاو آبادیهای کویری حفظ فاصله ی مجاز برای آب دهی قناتهاست که عامل تعیین کننده ایبرای فاصله ی آبادیها از هم محسوب میشود. به طور کلی قناتها در زمینهای با بافت شنی و آبادیها در قسمتهای ریزدانه، نزدیک به زمینهای قابل کشت واقع شده اند. استقلال وخود کفایی، عدم نیاز به انرژی فسیلی، بهره برداری متعادل از آبهای تحت الارضی وحفاظت از محیط زیست را میتوان به عنوان ویژگیها و فواید قنات در جهت توسعه پایدارذکر نمود، منطقه دامنه ی جنوبی کوههای البرز و ضلع شمالی کویر مرکزی ایران ازپرتراکم ترین حوزه های زیستی در حاشیه ی کویر است.

شکل 1- مکان یابی منطقه کویر

 

 

بافت فشرده:

شهرهای سنتی مناطق کویری ایران عمدتا از یک بافت فشرده و به هم پیوسته ساخته شده است. تحقیقات جدید نشان داده است،میان مفهوم (شهر پایدار) و مفاهیم (تراکم و فشردگی) روابط معنی داری وجود دارد چراکه تامین آسایش اقلیمی و صرفه جویی در مصرف انرژی به واسطه تقلیل سطوح در معرض تابش خورشیدی ابنیه و بافت شهری و از طریق ایجاد فشردگی صورت می پذیرد. این اصل در سازمان کالبدی شهرهای کویری ایران از طریق در هم فشرده بودن واحدهای مسکونی، به گونه ای که برخی از واحدهای مسکونی حتی از چهارجانب به واحدهای دیگر متصل باشند، رعایت شده است.

 

کمربند سبز:

بافت فشرده ی شهر اغلب با یک کمربند سبز متشکل از باغات میوه و مزارع کشاورزی محصور است. بدین ترتیب بازتاب گرمای خورشید از خاک تشنه و سوزان کویر که سبب افزایش شدید دما میشود به حداقل می رسد. فضای سبز اطراف شهر نقش مهمی در حفاظت بافت مرکزی در مقابل بادهای کویری، گرد وغبار و خشکی هوای کویر ایفا می کند و از عوامل مهم در تهویه ی شهر محسوب می شود(اکوسیستم طبیعی و مصنوع در مقیاس کلان).

 

نظم ارگانیک:

در شهر های کویری شبکه بندی راهها ، تقسیم و قطعه بندی زمین و سازمان دهی فضا های پر و خالی از دو روش کاملاًمتفاوت تبعیت می نمایید شبکه راهها با نظمی ارگانیک و سلسله مراتبی منطبق بر شیب وجهت آبهای قنات ها ایجاد شده اند، در حالی که قطعه بندی زمین نا منظم و ساختمانهابا نظم هندسی(به دلیل مسائل اقلیمی) ساخته شده اند. وجود این معابر غیر مستقیم، پرپیچ و خم و کوچه و گذر های سر پوشیده(ساباط)، از یک طرف مانع ورود بادهای مزاحم است از طرف دیگر به دلیل دارا بودن عمق زیاد، بیشترین سایه را تأمین میکند. نحوه ی استقرار ساباطها که از ویژگی های بارز شهر سازی کویری است، انسان پیاده را در مسیرحرکت خود در یک توالی مناسب در فضای سایه قرار می دهد. در خیلی از ساباطها، ورودی چند خانه مجتمع شده است که از نظر حس همسایگی و همبستگی محله ای حائز اهمیت است. محصوریت، سلسله مراتب و رعایت حریمها و عرصه های اجتماعی به واسطه ی این شهرسازی محقق می شود که به پایداری اجتماعی شهر های کویری کمک به سزایی کرده است.

 

جهت گیری (رون) :

در مجموعه های سنتی کاربرد واستفاده از منابع و انرژی های طبیعی یکی از اصول ساخت و سازمان فضایی آنها است. خانه های قدیمی در بافتهای کویری از نظر وضعیت استقرار در جهت قبله قرار دارند. این جهت گیری از لحاظ اقلیمی شرایطی را به وجود آورده است تا فضاهای تابستانی و اتاقهای زمستانی به طور منطقی در طراحی فضاهای زیستی جایگاه خویش را بیابند. جهت گیری مناسب علاوه بر حفاظت ساکنان در مقابل گرمای مستقیم آفتاب، از ورود بادهای نامناسب نیز جلوگیری می نماید.

شکل 2-جهت گیری بنا ها

شکل 2-جهت گیری بنا ها

درون گرایی:

حیاط مرکزی اصلی ترین فضای خانه های کویری است. تأمین هوای خنک و مطلوب برای هر واحد مسکونی با محفوظ کردن حیاطهای عمیق و تنفس خانه های به هم فشرده از داخل این حیاطها امکان پذیر گشته است. حیاط ها که از همه طرف با فضاهای سر پوشیده محصور شده اند، همچون گودالی هوای خنک شب را در خود ته نشین کرده و در روز گرم مورد استفاده قرار میدهند.

 

سطوح سبز:

باغچه ها ، درختان کم آب خواه، ضمن تأمین سایه و ایفای نقش در تولید و ایجاد زیبایی، فقر رطوبت محیط را جبران میکنند. این سطوح سبز با جذب پرتوهای تابشی خورشید مانع انعکاس دوباره پرتوها و افزایش ناخواسته گرما میشوند. به عبارتی همه عناصر متشکله خانه دست به دست هم میدهند تا اقلیمی کو چک (در مقایسه با اکوسیستم کلان) و قابل زیست برای انسان فراهم سازند.

 

تجهیزات و سیستمهای غیرفعال:

یکی دیگر از شیوه های متداول در معماری شهر های کویری که به امر صرفه جویی در مصرف انرژی یاری می رساند.

“کاربرد تجهیزات و سیستمهای طبیعی است. عناصر و تأسیساتی نظیر (بادگیر ها)، (آب انبارها)، (یخچالها) و (آسیابهای بادی و آبی) در شهر های کویری، خدماتی را که امروزه وسایل برقی با صرف انرژی تأمین می نمایند به گونه ای کم هزینه تر پاسخ می داده اند.

بادگیرها سیستم تنفسی شهرمحصوب میشوند. بادگیرها که نوعاً از مصادیق بارز استفاده از انرژیهای پاک به حساب می آیند، به تالار ، حوضخانه، کلاه فرنگی و زیر زمین مربوط می شوند و شرایطی رافراهم می آورند تا جریان هوا در داخل ساختمان برقرار شود و ضمن تماس با عناصر رطوبت زا، مثل حوض، باغچه، درختان،  

جداره زیرزمین، جوب و پایاب، کمبود رطوبت زمین راجبران و محیطی مطبوع را برای زندگی در ایام گرم و طاقت فرسای تابستان برای ساکنان فراهم آورند. بادگیر گذشته از عملکرد آن نمایشگر تشخص و منزلت اجتماعی صاحب آن نیزهست که از طریق ارتفاع و نوع تزئینات آن شناخته میشود. در برخی شهر ها همچون زواره وجود بادهای نا مناسب در تابستان یا زمستان یا عدم امکانات مالی و فنی لازم جهت ساخت بادگیر موجب شده است، چهار صفه به عنوان زیبا ترین و شگفت انگیز ترین نشانه ی بارز شهر شکل گیرد. دو دالان عمود بر هم که به کمک هوا کش مرتفعی در محل تقاطع دالانها، هوای مطبوع حیاط را از طریق دهنه ی روبرو به حیاط دالان به داخل خود مکیده و هوای گرم که زیر سقف جمع شده از طریق هوا کش خارج می سازد. این عمل درست بر خلاف عمل بادگیر است که بادهای مطبوع بالای سطح شهر را به درون خود می کشد و به اتاق ها میفرستد. حفظ خنکی هوای اتاق در تابستان و حفظ گرمای آن در زمستان در شرایط مشقت بار کویری اصل بسیار مهمی است که با استفاده از ظرفیت حرارتی مصالح صورت میگیرد. استفاده از دیوارهای خشتی زخیم و سقفهای به ناچار منحنی خشتی، که تنها مصالح قابل دسترس در کویرند، به دلیل خاصیت انباشت گرما در خود و هدایت تدریجی آن، همچون خازنی برای حفظ گرما یا خنکی داخل اتاق عمل میکنند و وجود حداقل بازشوها شامل در و پنجره،این خاصیت را خنثی نمی نماید. سقفهای منحنی باعث میشوند پرتوی تابشی خورشید تنها دریک نقطه عمودی ترین حالت خود را داشته باشد و در نتیجه گرمای کمتری تولید می شود. ارتفاع بلند اتاقها که حاصل انحنای سقف است حجم زیادی از هوا را در داخل خود جای داده است و مانع گرم و سرد شدن سریع اتاق می شود. بالاخره در شرایطی که هیچ یک ازراه حل های یاد شده توان مقابله با لحظات طاقت فرسای ظهر تابستان کویر را نداشته باشد، اتاقهای خنک و مرطوب در زیر خاک که به علت خاصیت جذب تدریجی گرما و سرما،نوسان شدید روزانه و سالیانه را در خود مستهلک کرده و دما را به نحو قابل ملاحظه ای تعدیل می کند، آخرین راه حلی است که توسط مردم کویر مورد استفاده قرار گرفته است.

 

شکل 3-عناصر وتاسیسات بومی

 

مواد و مصالح ساختمانی:

علاوه بر طرح و ساخت ساختمانهابا توجه به مسائل اکولوژیک، تولید مواد مصالح ساختمانی نیز با حداقل تخریب و آسیب رسانی به محیط زیست و با حداقل مصرف انرژی های فسیلی، عدم ایجاد زباله های ساختمانی سخت و غیر قابل جذب در طبیعت انجام میشود. نوع مصالح ساختمانی مصرفی در ابنیه عمدتاً خشت و آجری است که عموماً از خاک ناشی از گود برداری و پی کنی محل ساختمان به دست می آمده، و در ترکیب با مصالح دیگر ی ، که آن مصالح نیز بعضاً مانند (کا)،خود محصول جانبی فعالیتهای کشاورزی بوده اند،در امر ساختمان سازی به کار رفته اند. به عبارت دیگر تامین مصالح همگی از منابع بومی است و بوم آورد تلقی میشوند.

 

بازیافت:

در مکتب معماری کویری دورریختن معنی ندارد. از هر چیز استفاده میشود، حتی (کواره)، یعنی کوزه شکسته و تکه تکه شده که تحت عنوان (گاز) در ایجاد بنا ، نقش سازه ای مهمی به آن واگذار میشود. بازیافت و بهره برداری مجدد از ساختمانها را نیز میتوان از دیگر سنتهای معماری وشهر سازی ایران و به ویژه کویر دانست. (کموا) یعنی نخاله های حاصل از تخریب ساختمانهای گلین، توسط کشاورزان بار دیگر وارد چرخه تولید میشود و به عنوان مرغوبترین خاک کشاورزی، تولدی دوباره میابد. همزمان از گل کهنه باغات نیز برای تولید خشت و ایجاد فضاهای معماری استفاده میشود.

به هر حال با تعاریفی که در بالا برای معماری پایدار در کویر عنوان شد میتوان گفت که طراحی پایدار یعنی حداکثر کارایی با حداقل ابزار.

 

نتیجه گیری

احداث ساختمان با استفاده از فناوری به عنوان جزئی از محیط زیست ،تنها یک تئوری نیست،ایجاد ساختمان های سبز برای ادامه بقا و حفظ محیط زیست یک ضرورت است.آخرین سبک موجود معماری یعنی اکوتک،پایبندی به حفظ محیط زیست با استفاده از تکنولوژی را ،شعار خود قرار داده و فناوری را در خدمت محیط زیست و آسایش انسان قلمداد می کند.این سبک تحول عمیقی را در زمینه ی معماری پدید آورده است.

به طور کلی می توان گفت با نگرش طراحی و ساخت بنا های پایدار ، آسیب کمتری به محیط زیست وارد می شود و با صرفه جویی در سوخت های فسیلی  و استفاده از انرژی های پاک از منابع و ثروت موجود ،بهره برداری مناسب تری به عمل خواهد آمد.

 

 مقالات مرتبط 

تاثير فرهنگ بر معماري

تئـوری گشتـالت Gestalt psychology

” جهل ” عامل اصلی تخریب آثار تاریخی

 

صنعت گردشگری نیاز امروز کشور

طراحی محیطی در معماری

 منابع ومواخذ:

1-برگرفته شده از مجله معمار شماره 39

2-غفاری، علی. زواره نمادی از اسطوره ی کویر، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران.

3-قهرمانی، ابوالفتح.یزد نگین کویر( مجموعه اطلاعات  و راهنمای سیاحتی)، دفتر نخست،چاپ اول.

4-کسمایی، مرتضی.  اقلیم و معماری، نشر خاک، چاپ اول.

5-غفاری، علی،((نظام استقرار و فرم معماری و شهر سازی در توسعه ی پایدار))  (نمونه مناطق حاشیه کویر ایران)، مجله ی صفه، شماره 34.

6-طاهباز، منصوره، ((اصول یک معماری کویری))، مجله صفه، شماره 32.

7-نقی زاده، محمد.((جهان بینی اسلامی، توسعه ی پایدار و شهرهای بیابانی ایران))، مجله محیط شناسی، شماره 27.

8-گلکار، کورش.((طراحی شهری پایدار در حاشیه ی کویر))، مجله ی هنرهای زیبا،شماره 8.

9-محمدزاده،محمد. ،((الگوی نظری جهان پایدار))، فصلنامه ی معمار، شماره 26.

10-موسوی،میرسعید. ،((بوم شناسی در معماری نورمن فاستر))، فصلنامه ی معمار، شماره 26.

11-الكساندر،كريستوفر،توري جديد شهري،ترجمه شركت طا ش ،1373

12-پور جعفر،محمدرضا،مباني بهسازي ونوسازي بافت قديم شهرها،دانشكده هنر ومعماري تربيت مدرس،1378

13- بحريني- سيدحسين.(1376):((شهرسازي وتوسعه پايدار))رهيافت.شماره هفدهم.ص18-21

14-چرمايوف .سرخ.الكساندر.كريستفر.عرصه هاي زندگي جمعي وزندگي خصوصي. منوچهر مزيني .      انتشارات دانشگاه تهران.1382.

15-صرافي،مظفر(1375):(توسعه پايدارومسوليت برنامه ريزي شهري)معماري وشهرسازي،شماره35،ص26و29

16-حسین زاده دلیر،کریم،1375،عوامل ساماندهی مکان،دانشگاه تبریز17-حسین زاده دلیر،کریم،1375،تکنیکها و اصول برنامه ریزی شهری،دانشگاه تبریز18 -بحرینی،حسین،1382،توسعه و توسعه پایدار،یک تحلیل نظری،سمینار محیط زیست و توسعه پایدار

19-کاظمی محمدی،سید مهدی،1378،ارزیابی توسعه پایدار در توسعه شهری،دانشگاه تربیت مدرس

20-مكتول،رضا.(1374).توسعه پايدار،مجله بنا،شماره 1،تهران،صفحه5

 

 

مقدمه :

وجه تمایز عمده تحولات تاریخی انسان دوره عصر حجر جدید ( نوسنگی ) از دوره عصر حجر قدیم (پارینه سنگی) اهلی کردن دام، دانه و رهایی از دوره گردی برای شکار و توان گرد آوری آذوقه سالیانه با تلاش شخصی بود.او با گرد آمدن به دور یکدیگر به ایجاد جامعه روستایی و دستیابی و اشاعه روش های اصلی معماری با چوب ، آجر و سنگ گردید.

سیر تکامل تدریجی و شکوهمند معماری در عصر تمدن ها و حکومت های گوناگون در شرایط اقلیمی متفاوت و در تقابل با بلایای مختلف طبیعی در طول تاریخ ، توسط بشر به منظور تامین نیازهای متفاوت متنوع و روبه گسترشش و به دست توانا و اندیشه های نو و خلاقانه اش محقق گردید و هم او بود که برای دستیابی به تمنا ها و آرزوهای بلند سرگشته خویش ، نقش مخربی همچون بلایای طبیعی بر دست ساخته های خویش ایفا نمود که در این مقاله به شرح عوامل تاثیر گذار و مخرب توسط انسان پرداخته می شود .

 

اثرات مخرب بر معماری به دو طریق عمده 1- به وسیله عوامل طبیعی 2- عامل انسانی(غیر طبیعی) بوجود می آید.

 

 

1-عوامل طبیعی

عوامل طبیعی تاثیر گذار و تخریب کننده بر معماری از قبیل زلزله ، سیل ، طوفان ، گرد باد ، جا به جایی لایه های زمین  آتشفشان ها و همچنین سایر موارد مشابه که خارج از اختیار بشر است می باشد که همواره انسان در صدد شناخت این عوامل و دستیابی به راهکارها و فناوری های جدید به منظور مقابله و اتخاذ تمهیدات پیشگیرانه جهت مصون بودن از آن در تلاش و کوشش است.

 

2-عوامل انسانی (غیر طبیعی )

از جمله موارد مهمی که انسان به صورت عمدی و غیر عمدی موجب تخریب در بنا ها و سازه های ایجاد شده توسط خویش می گردد ، شامل :

1-جنگ

2-آتش سوزی

3-انفجار

4-تغییر کاربری

5- عدم مطالعات کافی در شناخت وضعیت و شرایط اقلیمی و موقعیت زمین

6-عدم برنامه ریزی ، امکان سنجی ، تدارکات و بهره گیری از نیرو های انسانی نا کار آمد

7-عدم شناخت عوامل آسیب گذار محیطی ، نگهداری و بازسازی و مرمت به موقع

8-عدم بهره گیری از استاندارد ها و دستورالعمل های مربوطه

9-بهره گیری از مواد مصالح نامرغوب (غیرکیفی) و ابزار آلات و تجهیزات نامناسب

10-عدم رعایت بند های 5 تا 9 فوق که موجب کاهش عمر مفید بنا ها و سازه های ایجا شده می گردد

11-عدم شناخت عوامل شیمیایی خوردگی ، فرسودگی ، عایق بندی و ایزو لاسیون های مناسب

12-عدم مطالعات ، طراحی دقیق شبکه های تاسیسات ، برق و سایر موارد تخصصی مورد نیاز و بهره گیری از ابزار و تجهیزات غیر استاندارد و نیروی انسانی نا کار آمد

13-سایر موارد

 

الف – قبل از ایجاد معماری (بنا وسازه ها )

شناخت دقیق نیاز و کار بری مورد نظر از بنا و سازه هایی که قرار است در آینده ایجاد گردند از موارد بسیار مهمی است که می بایست در ابتدا تعریف دقیق آن صورت گیرد و متعاقبا” مراحل فاز صفر ،فاز یک، فاز دو ، فاز سه به همراه کنترل نظارت و مشاوره تخصصی به طور منظم و مطابق با جدول زمان بندی با رعایت استانداردها و دستورالعمل های مربوطه (مطابق با بند های 5،6،7،8،9،10،11،12 بخش عامل انسانی) طی گردد.

ب – بعداز ایجاد معماری ( بنا و سازه ها )

انسان در تقابل و ستیز با یکدیگر موجب تخریب محیط زیست خویش به انهای گوناگون می گردد که شامل:

– جنگ ، آتش سوزی ، انفجار  ، حفاری ، سرقت و …..

تغییر نیاز بشر به موجب تحولات ایجاد شده ناشی از تغییر مداوم شرایط فرهنگی ، اجتماعی و فناوری های ابداع شده همواره تغییراتی را در محیط زیست خویش ایجاد می نماید که از جمله برخی از موارد مهم آن شامل :

– گسترش روستا ها ، شهرها ، بزرگراه ها ، فرود گاه ها ، ترمینال ها ، (شبکه های ارتباطی) ، صنعتی شدن (تبدیل شدن کار گاه ها ، واحد های صنعتی و خدماتی کوچک به کارخانجات ، مراکز صنعتی بزرگ و خدماتی گسترده )

– افزایش جمعیت ، تامین نیاز های گروه های سنی و جنسی متفاوت

– تغییر کاربری (تامین نیاز جدید) که موجب تخریب ، باز سازی ، گسترش و دگرگونی وضعیت محیطی قبلی می شود.

– عدم رسیدگی ، نگهداری و مرمت بنا ها و سازه ها

– تخریب به موجب تغییر کاربری محیط های مجاور و در معرض قرار گرفتن آلودگی های دما ، صوتی ، شیمیایی فرسودگی و ریزش لایه های زیرین پی ، حفاری و سایر موارد

هم اکنون برخی از موارد مهم فوق را در آثار های معماری گذشته به شرح ذیل می پردازیم :1

1-آثارمخرب ناشی از جنگ:

هر جنگ ویرانی، کشتار و آوارگی بدنبال دارد و هر عقل سلیم آغاز جنگ را برنمی تابد. میراث هر نزاع و جدالی در طول تاریخ بشر بجز عقب ماندگی اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اجتماعی نبوده و امروز ابنای بشر با نگاه به گذشته در تلاشند تا از هر جنگ و نزاعی پرهیز کنند.

اما در این میان دفاع مقوله ای است از جنس دیگر و مسلماً هر ملتی که مورد تهاجم نظامی بیگانه قرار گیرد حق دارد تا از خود دفاع کند و این در مورد هشت سال دفاع مقدس مردم ایران نیز صدق می کند.
تاریخ ایران بیانگر آن است که این سرزمین زادچاه نخستین تمدنهای بشری است و مسلماً در سراسر این مرز و بوم آثار باستانی بسیاری از آن دوران پرافتخار بجامانده است.
وقوع جنگ تحمیلی بجز آنکه باعث تخریب بسیاری از شهرها و روستاهای کشور شد صدمات و لطمات بسیاری نیز به آثار باستانی این مرز و بوم وارد کرد.
وقوع جنگ تحمیلی و درگیری ۵ استان کشور سبب شد تا بخش بسیار زیادی از آثار باستانی این سرزمین آسیب دیده و تا مرز نابودی کامل پیش رود. حملات هوایی دشمن و همچنین حمله توپخانه ای به شهرهای مرزی عمده خسارات را به این آثار و ابنیه وارد نمود تا آنجا که «خانه معتمد وزیری» در شهر سنندج دچار پنجاه درصد تخریب شده و نهایتاً از آن بنا امروز فضای سبز جامانده است.
در استان آذربایجان غربی تپه تاریخی ربط مورد بمباران قرار گرفته و آسیب دیده است. همچنین قلعه تاریخی سنیگان در شهر اشنویه در اثر حملات هوایی دشمن بطور کامل تخریب شده است.
استان کرمانشاه نیز از این حوادث تلخ جان سالم بدر نبرد و در طول ۸ سال دفاع مقدس بنای عمارت خسرو در قصرشیرین، بنای چهارقاپی، کاروانسرای عباسی که متعلق به دوره صفوی است و بنای تاریخی بان قلعه در قصر شیرین تا مرز تخریب کامل آسیب دیده است.
در شهر کرمانشاه نیز خانه صادرم الدوله، تکیه معاون الملک و تکیه بیگلربیگی از گزند دشمن در امان نماند.
مناطق باستانی و بناهای تخریب شده در استان ایلام شامل قلعه والی در شهر ایلام، قلعه پوراشرف دره شهر در روستای شیخ مکان و قلعه گنجانچم در نزدیکی شهر مهران از جمله این مناطق است.

– خسارات جبران ناپذيري بر مسجد جامع اصفهان بر اثر حمله موشکي عراق وارد شده و از جمله ضلع جنوب شرقي مسجد که به بازار متصل مي گردد خراب شده است.

– بيش از 150 موشک که هر يک حاوي 700 تا 800 کيلوگرم مواد منفجره قدرتمند بوده و صدها خمپاره، ساختار قديمي شهر دزفول را ويران کرده است. قريب نيمي از بخش قديمي شهر دزفول نابود شده و ديوارهاي مسجد جمعه که ارزش باستاني دارد نيز فرو ريخته است.

 

شوش که از نظر باستان شناسي اهميتي استثنايي دارد، صدمات وسيعي ديده است. خسارات وارد شده به بناهاي تاريخي، مقبره دانيال نبي، قلعه شوش، موزه و منطقه حفاري هاي باستان شناسي بسيار تأسف آور است؛ از جمله، تمام شيشه ها و نيز ظروف سفالين در محوطه دروني بناي قلعه شوش خرد شده است.

– خسارات مهمي به بقعه مذهبي امامزاده عبدالله، حصار سلاسال، پل تاريخي واقع بر روي رود دز در شهرستان شوشتر وارد شد محوطه باستانی ایران کرخه، تپه های دوسلق، تپه باستانی فکه، تپه های باستانی ام دبس، محوطه باستانی چغازنبیل، بنای تاریخی کوشک حمیدیه، قلعه باستانی شوش، قدمگاه حضرت ابراهیم خلیل و… در استان خوزستان از دیگر آثار باستانی است که در طول هشت سال دفاع مقدس تخریب شده است.در کرمانشاه مسجد جامع، تکيه بيگلربيگي و تکيه معاون الملک در اثر حملات موشکي و بمباران هاي مکرر خسارت ديده است.

2-آثار مخرب ناشی از حفاری های غیر مجاز:

: همواره بشر در طول زمان به عنوان اولین عامل آسیب رسان به آثار پیشینیان خود معرفی شده که این در مورد آثار خشتی به علت ناپایدار بودن مصالح آن همیشه بیشتر نمود داشته است .

تخریب آثار تاریخی منفرد و نیز بافت کهن شهرها در راستای توسعه شهري و نیز ساخت وسازهای جدید حاصل از افزایش گرايش نسل نو به زندگی مدرن، و هم چنین پدیده هولناک واندالیزم  یا هنرستیزی ، همگی از آثار و عوامل تخریب انسانی محسوب می گردند. اما یکی از مهم ترین نوع از آسیب های دست بشر آسیب های ناشی از حفاظت و مرمت های غلط می باشد. این گونه آسیب را بدون اغراق می توان مخرب ترین آسیب انسانی دانست. استفاده از تکنیک و روش اشتباه مرمتی و یا مواد و مصالح نامرغوب درمرمت علاوه بر اتلاف هزینه سنگین ، یک اثر تاریخی را در مقابل عوامل آسیب رسان درونی و بیرونی شکننده تر می کند.

الف). ارگ بم :

بخش عظیمی از تخریب ارگ بم در زلزله سال 83 مربوط به بخش های مرمتی این بنای سترگ و با شکوه می باشد. در زیر به ذکر مثالی دیگر می پردازیم:

 

ب ).قلعه تاریخیچوار قلا:

 

قلعه تاریخی چوار معروف به قلا در 12 کیلومتری غرب شهر چوار و 2 کیلومتری شهر ایلام بر سر راه چوار به نواحی مرزی با کشور عراق واقع شده است. مجموعه بناهای این دژ بر فراز و دامنه های ناهمواری که حدود 3 متر از دامنه های پیرامونی ارتفاع دارد ساخته شده است. زمین های کشاورزی با کشت دیم جهات شمال و شرق این قلعه را تشکیل می دهد. رودخانه قلا در جنوب آن جاری است و در غرب آین اثر باستانی یک پرتگاه طبیعی است. این قلعه به صورت دژی مستحکم ساخته شده است و شامل سه قسمت است: بنای اصلی قلعه  دیوارهای جانبی و دیوارهای بلندی که از راس تپه تا سطح زمین هایی که به نظر می رسد همانند سایر قلعه های محدوده غربی زاگرس کاربرد نظامی داشته است. موقعیت قلعه و سبک معماری بنا این نظر را تقویت می کند. این اثر مهم تا کنون مورد بررسی و کاوش علمی قرار نگرفته است. مدیریت میراث فرهنگی استان اخیرا نسبت به شناسایی و مستندسازی آن اقدام نموده است که قدم آغازین در جهت بررسی و پژوهش علمی آن تلقی می گردد. برخی نویسندگان محلی در نوشته های خود از این قلعه و موقعیت آن مطالب اندکی ارائه داده‌اند. شواهد فرهنگی به جای مانده از این اثر نشان می دهد که احتمالا دراواخر دوره تاریخی و قرون اولیه اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است.مواد اصلی بکار رفته در برپایی آثار بنای قلعه، قلوه سنگ ها و لاشه سنگ های محلی و ملاط گچ می باشد. نمای دیوارها که با این مصالح ساخته شده، ساده است و دارای اندود نیست اما دیوار اتاق ها که فقط قسمتی از آنها باقی مانده دارای اندود گچ می باشد. بررسی گزارش های باستان شناسی نشان می دهد که تکه های شیشه به رنگ سبز روشن و از سطح تپه به دست آمده است که از نظر نوع و قدمت قابل مطالعه است. در تمام سطح و دامنه‌های تپه و نیز زمین‌های پست پیرامونی تکه‌های سفال دیده می‌شود که عمدتا چرخ‌ساز و معدودی از آنها دست ساز می‌باشند. سفال‌های پشت قلعه در اندازه‌های ظریف، متوسط و خشن طبقه‌بندی می‌شوند. اکثر سفال‌ها بدون لعاب بوده و دارای پوشش گلی است. رنگ سفا نخودی و آجری و پخت بعضی از سفال‌ها ناقص بوده است. از نظر تزیین دو نوع سفال بر روی تپه‌ها دیده می‌شود؛ یکی ساده و دیگری منقوش. نقوش تزیینی عبارتند از: نقوش کنده‌کاری شده ترکیبی، نقوش کنده‌کاری شده نواری در دور ظروف و نیز نوعی نقوش تزیینی فشاری بر روی سفال دیده می‌شود. شاموت سفال‌ها شن و ماسه و نرم ومواد گیاهی بوده است. یکی از عوامل تخریب این بنای تاریخی-فرهنگی مهم، فرسایش‌های طبیعی مانند رشد گیاهان و درختان، نفوذ رطوبت، تغییر دما و بارش‌های سالیانه است. عامل مهم دیگر تخریب و فرسایش این محل حفاریهای غیر مجاز می‌باشد که بخصوص بر فراز تپه و در محدوده تپه اصلی مشاهده می‌شود. این بنا جزء قلاع مسکونی-نظامی می‌باشد و این امر را می‌توان از روی خرابه‌های باقی مانده از دیوارهای اتاق‌ها و همچنین از روی باروها و برجهای نگهبانی آن به خوبی مشاهده کرد. آثار فرهنگی سطح تپه، وسعت و گستردگی بقایای معماری و نوع صالح بکار رفته نشان می‌دهد که احتمالا این بنا متعلق به اواخر دوره تاریخی و اوایل دوره اسلامی است. البته در مورد قلعه چوار به جز چند منبع محلی، اطلاعات دقیقی در دسترس نیست و در منابع تاریخی به آن اشاره نشده است

پ). مقبره کورش کبیر:

طی یک عملیات حفاری غیرمجاز توسط قاچاقچیان آثار باستانی پلکان محوطه ی مقدس مقبره کورش کبیر در پاسارگاد ویران شد.این کار برای بدست آوردن نقشه گنج صورت گرفته است که افراد مجرم با پتک های سنگین بخشی از پلکان محوطه ی باستانی را ویران کردند

3-اثرات مخرب ناشی از احداث سد:

الف). سد سيوند :

آب ‌گيری سد سيوند در تنگه بلاغی ، نگرانی‌هایی را  در دل ايران‌ دوستان دامن زده است ، چرا كه:
– سست بودن خاك منطقه می ‌تواند زمينه را برای آسيب ‌رسانی به پی سازه‌های دشت پاسارگاد (كاخ بارعام، كاخ دروازه، كاخ اختصاصی ، گور كمبوجيه ، تل تخت … و به ‌ويژه آرامگاه كورش) آماده سازد.
– ‌رطوبت ناشی از درياچه سد در درازمدت بر زیست بوم منطقه تأثير گذاشته و با پديد آوردن و رشد دادن گياهان مخرب بر روی آثار موجود، اثرات ويران‌ گری بر همان سازه‌ها و همچنین نگاره‌های نقش رستم و نقش رجب  و حتی با تردید عنوان می ‌شود، تخت جمشيد – خواهد داشت.
– و اما خود تنگه بلاغی نيز به دليل عبور عشاير منطقه و مسیر كاروان ‌رو تاريخی ، جاده شاهی ـ معروف ‌ترين و كهن ‌ترين جاده بين‌المللی جهان ـ و آثار بسيار ارزشمندی چون بقايای معماری ،‌ اشيا و گورهای باستانی متعلق به 7 هزار سال پيش تاكنون و وجود پوشش‌های گياهی و زمين‌های كشاورزی از اهميت به سزایی برخوردار است و به ‌ويژه مهم ‌ترين منطقه باستان ‌شناسی برای شناخت عهد هخامنشی و صنايع توليدی آن عهد است. تاكنون برخی از كوره‌های فلزريزی عهد داريوش بزرگ را به ‌دست آورده‌اند. هم‌چنين از آنجا كه عمده حقوق غیر نقدی كاركنان دربار هخامنشی را جو و شراب تشكيل می ‌داده است ، كارگاه‌های شراب ‌گيری پرشماری در تنگه بلاغی به ‌دست آمده است. نيز گورستان‌های وسیعی كه خود برای جامعه ‌شناسی و انسان ‌شناسی هر دوره‌ای بسيار ارزشمند هستند در اين دشت قرار است به زير آب روند.
درواقع برخلاف مناطقی هم ‌چون ميان ‌رودان (بين‌النهرين) كه ساليان درازی است خاك ‌برداری از مناطق مسكونی عهد باستان در آنها انجام شده و از آن طريق ، اطلاعات وسیعی درباره نوع معماری ، تقسيم فضاهای خانه‌ها، كاركرد قسمت‌های مختلف خانه‌ها هم ‌چون آبريزگاه و‌ آشپزخانه و نوع زيرساخت‌هایی هم ‌چون شالوده‌ها و نيز شبکه پساب در اين مناطق به دست آمده ، مرودشت و دشت مرغاب اين گنجينه‌های اطلاعاتی را تا زمان ما در سینه خود حفظ كرده‌اند: دو غار كه سكونت‌ گاه انسان‌های دوره پارينه سنگی ـ ده هزار سال به قبل ـ  بوده‌اند، كوره‌های ذوب فلز و كوره‌های 7500 ساله سفال ‌گری دهكده‌ای متعلق به دوره هخامنشی ، دو گورستان بزرگ دوره اشکانی ، 7 كيلومتر مرز سنگی (ديوار دفاعی) مربوط به همين دوران ، گورستان و روستای 9 هكتاری ساسانی ـ اسلامی ، گورهای سنگی دوره‌های فرمانروایان محلی فارس (خرقه ‌داران) بخشی از یکی از شگفتی ‌های سازه‌های آبی‌ ، … و تنها بخش بازمانده از راه شاهی. که با احداث سد از بین خواهد رفت.

ب). سد کارون 3 :

نمونهء دیگر آبگیری سد عظیم کارون 3 که حجم آن 15 برابر سد امیرکبیر (کرج) است آغاز شد و همزمان با آن بخشی عظیمی از آثار تاریخی و محوطه باستانی خوزستان به زیر آب خواهد رفت .

4-اثرات مخرب ناشی از آتش سوزی:

الف). تخت جمشید :

مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ب512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده اند ساخته شده است .

ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد

اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید. تاریخ نگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند.

نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد.

تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است

ب ). کاخ سوخته:

کاخ سوخته واقع در شهر سوخته، دوره 3200 قبل از میلاد است.
شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل – زاهدان واقع شده و پنج هزار سال قدمت دارد.
این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند.
این شهر از بزرگترين پایگاه های تجارت بین المللی در منطقه نیز بوده است.

محوطه باستاني شهر سوخته با ۱۵2 هکتار وسعت، یكی از مهمترين محوطه هاي پيش از تاريخي در ايران است كه پس از 8 فصل كاوش مداوم در اين منقطه هنوز ناگفته ها و سوالات بسياري درباره اين منطقه وجود دارد

5-اثرات مخرب ناشی از راه سازی:

عملیات راه سازی از جمله عملیاتی است که می تواند باعث تخریب گردد، به همین منظور باید اقدامات اولیه و ایمنی کار حتما رعایت شود . به عنوان دشت مغان که در غرب دریای خزر  و در شمالی ترین ناحیه اردبیل قرار دارد به گفته کارشناسان و مسئولان میراث فرهنگی استان اردبیل در چند سال اخیر دهها اثر باستانی این منطقه توسط بولدزرهای از بین رفته است .

6-اثرات مخرب ناشی از گسترش بناها:

گاهی اوقات گسترش بناها خود باعث ویرانی آنها می شود و اثرات مخربی به جا می گذارد،برای مثال اقدامات تولیت آستانه امامزادگان عبدالعظیم حسنی، حمزه و طاهر (ع) برای گسترش ساختمان حرم ـ كه با توجه به ازدیاد زائران یك ضرورت تلقی می‌شده ، عملا به دگرگونی شدید و تغییر ماهیت بافت تاریخی حرم به عنوان مجموعه‌ای غنی از آثار سده سوم تا چهاردهم هجری قمری، ‌انجامید است.

به‌ ویژه مقابر موجود در حرم كه مدفن مفاخر بزرگی چون ابوالفتوح رازی (مفسر بزرگ شیعه)، ‌میرزا ابوالقاسم فراهانی (صدر اعظم مقتول محمدشاه قاجار)‌، قاآنی (شاعر سده سیزدهم)، ‌بدیع‌الزمان فروزانفر (ادیب برجسته معاصر)، ملاعلی كنی (از علمای متأخر قاجار)‌، ‌امیری فیروزكوهی (شاعر معاصر)‌ و… است، ‌ضمیمه ساختمان حرم شده و ماهیت آن به عنوان یكی از ارزشمندترین مجموعه‌های آرامگاهی تهران از میان رفته است. آنچه بر جای مانده، ‌اسامی حجاری شده مفاخر مذكور، ‌بر سنگ‌های كف حرم است كه هیچ تناسبی با مقام نامداران دیانت، فرهنگ، ادب و هنر ایران ندارد.

 

سخن آخر

در اینجا به بررسی اجمالی آثار مخرب انسان بر معماری گذشته پرداختیم ،گر چه این تخریب در معماری  معاصر نیز یافت می شود و انسانی که با دست خویش می سازد پیش قدم برای ویرانی آن می شود، اما به دلیل اهمیت و ارزش بی اندازه آثار معماری گذشته ، به بررسی آن پرداختیم ،تا یاد آور شویم که میراث به جای مانده از این مرز و بوم  را به دست خویش ویران کرده ایم، میراثی که هویت تاریخی و ملی ماست، آنچه که امانتی است ، تا آن را به آیندگان بسپاریم،و این سئوال در ذهن آیندگان نقش خواهد بست که چرا گذشتگان ویران کردند؟ چه بسا با این ویرانی گذشته و هویت خویش را نابود کردند،و هنگامی که هویت از دست رفت، بودن معنایی ندارد.

 

 مقالات مرتبط 

درباره شرکت آمود افراز

توسعه معماری پایدار درنظام اکولوژیکی (بوم شناختی ) درعرصه معماری وشهرسازی در کویر

تاثير فرهنگ بر معماري

” جهل ” عامل اصلی تخریب آثار تاریخی

 

صنعت گردشگری نیاز امروز کشور

طراحی محیطی در معماری

https://virgool.io/@m_43081772/%D8%AC%D9%87%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-n02yupwnodtr

 

https://virgool.io/@m_43081772/%D8%AC%D9%87%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-n02yupwnodtr

ارغوان ، درخت خشکی که جوانه زد


منابع

1).تاریخ تمدن( ویل آوریل دورانت)

2).ایران و آثار ماندگار  (دکتر پرویز ارشادی)

3).آثار ویرانگر بر تاریخ (محمد علی محجوبی)

4).www.aftab.ac

5).www.irancivilcenter.com

 

چکیده

تئوری گشتالت دلالت بر کل ها دارد و این مسئله فرمول بنیادین این تئوری است. کلهایی وجود دارند که رفتارشان بر اساس عناصر منفرد متعلق به آنها تعیین نمی شود. بر عکس، ماهیت ذاتی همین کلهاست که تعیین کننده پروسه های جزئی تر است. در واقع تئوری گشتالت، به تعیین ماهیت چنین کلهایی تمایل دارد.

آگاه بود که بسیاری از مسائل، برای علم دست نیافتنی اند. فیزیک جولانگاه علم است. ولی در مطالعه ذهن و مسائل مربوطه به آن، علم راه به جایی نمی برد به هرحال، نمی توان انکار کردکه روشهای سنتی علم، برای حل بسیاری از مشکلات کافی هستند، ولی به همان نسبت، ممکن است این روشها، در مواردی گمراه کننده باشند.

باید توجه داشت که تئوری گشتالت، هرگز به دنبال تفکیک دروغین علم از زندگی نیست، بلکه در عوض، سعی در نفوذ به عمق مسئله، از طریق آزمون فرضیات بنیادی علم دارد.

 

گرداورنده :مهندس مهدیه فاضل

  اطلاعات

با توجه به نیاز امروز و هر روزه کشور در گرماگرم بحران های اقتصادی دنیا و کشور، نیاز به ورود ارز از اهمیت ویژه ایی برخوردار است.

از این رو با توجه به قدمت 7 هزار ساله ایران و  دارا بودن اقلیم چهار فصل ، نگاه به این پتاسیل به ویژه در زمان پسا کرونایی ، به شدت نیاز به باز بینی دارد تا گامی بلند در راستای فاصله گرفتن از اقتصاد نفتی برداشته شود.

صنعتی که زیر ساخت آن را به حسب قدمت و جاذبه گردشگری  زا در احتیار داریم  اما تصمیم ها و جهت گیری های  تند سیاسی ، تحریم و ترور های رسانه ایی غرب تا کنون از جدی ترین موانع توسعه این صنعت در کشور شده است.

البته اقدامات بسیار موثری نیز برای  آموزش نيروي انساني ماهر از طرف سازمان فنی حرفه ایی و وزارت علوم  کشور به عمل امده است و نیز امروزه نیز گردشگرانی هستند که با رعایت و قبول هنجار های مذهبی از جاذبه های گردشگری کشور بازدید می کنند اما این استفاده کمتر از 5 درصد پتاسیل های موجود می باشد.

از طرفی دیگر فرصت بازی های جام جهانی فوتبال قطر در همسایگی کشور ، نیاز به تسریع در تصمیم های بنیادین را صد چندان می کند.

در مقاله پیش رو به اصول و خصوصیات صنعت گردشگری پایدار پرداخته ایم. اطلاعات

دست کم ۵ فوتی و ۲۷ مصدوم در حادثه ریزش ساختمان در آبادان خاصل عدم توجه به مهندس پروژه

 

دست کم ۵ فوتی و ۲۷ مصدوم در حادثه ریزش ساختمان در آبادان تا این لحظه…….

اطلاعات تکمیلی از ریزش ساختمان ده طبقه در مرکزشهر آبادان

فرماندار آبادان:آمار دقیقی از تلفات درحال حاضر وجود ندارد.
🔸تمامی دستگاه ها در منطقه حضور دارند و درحال انجام وظایف خود هستند.
🔸ساختمان درحال ساخت بوده است و احتمال تلفات به دلیل حضور در منطقه مسکونی را دارد.
🔸دستور تخلیه مناطق اطراف ساختمان داده شده است.

🔸مالک، ناظر مجری و پیمانکار ساختمان دستگیر شده اند.
🔸حلال احمر اعلام کرده است حدود ۸۰ نفر دیگر زیر آوار گرفتار شده اند

در این میان یک نیروی امدادی در ساختمان متروپل آبادان که به شدت هم ناپایدار است در فیلمی که از خود منتشر کرده و در حالی که لوازم حفاظتی کافی بر تن ندارد از دوستانش حلالیت می‌طلبد و در آخر به زبان عربی خطاب به مادرش می‌گوید: مامان، عمرم، اگه چیزیم شد حلالم کن.

 

پروژه  تجاری  اداری شهرسنگ اولین پروژه در بستری صنعتی که کاربری آن به نمایشگاهی تغییر کرد.

این اقدام توسط شهرداری باقرشهر با هدف انتقال صنایع به حاشیه و رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال برای بومیان باقرشهری انجام گردید و این پروژه همزیستی کامل با این اهداف را به در خود دیده است.

 

 

دسترسی به سایت

مزیت فوق العاده دسترسی از نقاط قوت جانمایی پروژه به حساب می آید که میتوان به موارد زیر اشاره کرد.

مسیر های دسترسی از ایستگاه مترو باقرشهر و پالایشگاه

دسترسی ازبزرگراه خلیج فارس

دسترسی ازآزاد راه بهشت زهرا

درسترسی از جاده قدیم قم

دسترسی به منطقه مسکونی

 

 

سایت پلان

سایت پلان مجموعه در محیطی کاملا صنعتی بود و این پروژه نقش بسیار حایز اهمیتی برای ترغیب کارخانه های مجاور به منظور همکاری برای تغییر کاربری انجام گردید و عدم موفقیت این پروژه لطمه ایی به استقبال سایر مالکین در پی داشت.کاربری های همجوار عموما سنگبری و انبار ها می باشد.دسترسی به مترو و جاده قدیم قم و اتوبان قم به ارزش این سایت افزود.

کاربری پروژه

در طبقه همکف به دلیل گذر مناسب با کاربری تجاری در نظر گرفته شد و طبقات اول تا چهارم اداری در نظر گرفته شد.

به دلیل تجربیات شکست خورده از کاربری های اداری منطقه حساسیت موضوع طراحی از اهمیت ویژه ایی برخوردار بود.

در نهایت 8 واحد تجاری و 43 واحد اداری در نظر گرفته شد.

واحدهای تجاری با ارتفاع 7 متر و دارا بودن نیم طبقه مجهر به دو دستگته سرویس و امکان افزودن بالابر سقفی و باری در نظر گرفته شد.

واحد های اداری به منظور شفاف نبودن کاربری و تا حد امکان ایجاد فضای قابل انعطاف فضاهای تخت با ابعاد مختلف در نظر گرفته شد.

امکانات اداری

  1. رزروشن
  2. دو باکس راه پله و 6 اسانسور به منظور ایجاد ارتباط پر رنگ افقی
  3. وجود لابی مشرف به دالان ورودی به منظور انتظار مخاطب
  4. استفاده از دو هشتی به منظور ایجاد فضای مکث بین واحد های اداری
  5. دارا بودن پارکینگ و انباری مجزا
  6. اتاق سرایداری
  7. اتاق سرور و مدیریت ساختمان
  8. بام باغچه (ROOF GARDEN)
  9. منظور تامین پارکینگ هم سه طبقه در نظز گرفته شد که ظرفیت حدود 65 پارکینگ در هر طبقه و تامین انباری را عهده دار شد.

تمهیدات طراحی

اهیمت نما پروژه با متریال سنگ در نما به حسب صنایع پرامونی و هویت محیطی تشدید استفاده از این متریال در پی داشت و این متریال در فرمی مدرن نمایشگر تمایز در محیط بود.

در طبقات اداری نزدیک بودن فضاهای خیس و تاسیسات به هشتی ها و حفر سه چاه به هم متصل با اتاقک های طولی 10 متری کول گزاری شده باعث کاهش هزینه تاسیسات و ارتفاع طبقات را در پی داشت

در روند طراحی راه پله در مرکز پروژه قرار گرفت تا حداقل راه رو برای رسیدن به واحد های اداری و استفاده از بر ملک به منظور واحد های نمایشگاهی را مهیاتر کند.