پس از عنوان بهرام شیردل در مصاحبه ایی مبنی بر کپی بودن دو طرح خانه هنرمندان و موزه هنر های معاصر حواشی بین معماران در گرفت و واکنشی دفاعی از کامران دیبا،به این ابهام رسمت بخشید.

وظیفه معمار دانش پژوه در این است که اشاره بهرام شیردل به کپی بودن این طرح را تحلیل و مورد راستی آزمایی قرار دهد.

بهرام شیردل

معمار سبک آوانگارد می گوید :

«دروغ اولیه، کارکرد بنا را مخدوش میکند» و «موزه‌ی هنرهای معاصر یک دروغ است»

واژه دروغ کلمه ایی غریب که کمتر در معماری دیده شده است.

حال مصداق این دروغ چیست؟
دروغ این است که میتوانیم ساختمانی متناسب با هدف و مأموریت بنا طراحی کنیم، اما به جای این کار، ترجیح میدهیم به یک کپی سطحی از بنایی ساخته شده در مکان و فرهنگ دیگر بسنده کنیم و اینجاست که «دروغ اولیه، کارکرد بنا را مخدوش میکند» و «موزه‌ی هنرهای معاصر یک دروغ است» مفهوم خود را مشخص میسازد.

در بررسی موزه خوان میرو فرم و پلان کار را مقایسه میکنیم. بحث المانی که شبه به بادگیرهای ایرانی می باشد نقطه عطف الهام ،گرته برداری یا کپی می باشد

 

بهرام شیردل نقد کامران دیبا

 

چند سوال مطرح می شود :

اول

بادگیر در موزه خوان میرو چه کارکردی داشته اند؟

دوم
آیا در بنای موزه هنر های معاصر نیازی به بکارگیری بادگیر می بوده، با وجود به اینکه موضوعیت و اقلیم زمینه مخدوش می سازد

سوم
با قبول المانی به نام بادگیر که نقش سمبلیک داشته ،نقش کارکردی نیز مخدوشو تبدیل نورگیر شده است. با این وجود باز هم ساختار پنجره ها شرایط مساعدی را برای موزه ایجاد نمی کند و جهت گیری غیر هدفمند پنجره ها هم از کارکرد آنها می کاهد.

کامران دیبا

 

کامران دیبا در دفاع از خود در برابر نقد شیردل، با عنوان اینکه معماری دروغ نیست و نمیتواند دروغ باشد، سعی در رد نقد و نظرات شیردل دارد، درحالیکه مشخص است بنای موزه ی هنرهای معاصر تهران ، شباهتهای بسیاری در پلان و فرم و همچنین سازماندهی فضا و جزئیات اجرایی با ساختمان موزه‌ی خوان میرو در اسپانیا را داراست.

کامران دیبا این بنا را ایرانی خوانده و ایده ی استفاده از فرمِ نورگیر در سقف را صنعتی میخواند.

 

اینجا بزرگترین ابهام پیش می آید و آن اینکه آیا موزه‌ی هنر معاصر تهران یک ساختمان صنعتی است که در آن المانی صنعتی به کار رود؟

موزهی هنر معاصر بیشتر باید ویژگیهای هنری آوانگارد داشته باشد،نه المانهای صنعتیِ تولید انبوه. اگر کامران دیبا مدعی است که این المان صنعتی است، پس نمیتواند مناسب موزه ی هنر معاصر باشد و اینجاست که دوباره به صحبت بهرام شیردل میرسیم: «دروغِ اولیه، کارکرد بنا را مخدوش میسازد.»

دیبا در رد این موضوع که ایده ی این بنا کپی است، واژه ی الهام گرفته شده را جایگزین بحث شیردل مینماید و عنوان میکند که
این بنا کار اول او در ایران بوده است!

شاید با عنوان این موضوع او سعی در قبول این مطلب دارد که بنای او کپی و ایده ی او مصرف گرایی ای بیش نبوده است. اما آیا حق ایرانیان این است که بنایی کپی از یک موزه که بنام یک هنرمند اسپانیایی ساخته شده را به عنوان موزه ی هنرهای معاصر ملی بپذیرند؟

موزه هنرهای معاصر

 

نتیجه:

ما میتوانیم از معماری پیشینه الهام بگیریم با در نظر گرفتن حفظ اصالت به دیگر کلام درک ارزش های بنیادین و تعمیم آن بر اساس نیازهای امروزی

 

 

 

باید اِستاد و فرود آمد
بر آستانِ دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر به‌گاه آمده‌باشی دربان به انتظارِ توست و
اگر بی‌گاه
به درکوفتن‌ات پاسخی نمی‌آید.

کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشی.
آیینه‌یی نیک‌پرداخته توانی بود
آنجا
تا آراستگی را
پیش از درآمدن
در خود نظری کنی
هرچند که غلغله‌ی آن سوی در زاده‌ی توهمِ توست نه انبوهی‌ِ مهمانان،
که آنجا
تو را
کسی به انتظار نیست.
که آنجا
جنبش شاید،
اما جُنبنده‌یی در کار نیست:
نه ارواح و نه اشباح و نه قدیسانِ کافورینه به کف
نه عفریتانِ آتشین‌گاوسر به مشت
نه شیطانِ بُهتان‌خورده با کلاهِ بوقیِ منگوله‌دارش
نه ملغمه‌ی بی‌قانونِ مطلق‌های مُتنافی. ــ
تنها تو
آنجا موجودیتِ مطلقی،
موجودیتِ محض،
چرا که در غیابِ خود ادامه می‌یابی و غیابت
حضورِ قاطعِ اعجاز است.
گذارت از آستانه‌ی ناگزیر
فروچکیدن قطره‌ قطرانی‌ست در نامتناهی‌ ظلمات:
«ــ دریغا
ای‌کاش ای‌کاش
قضاوتی قضاوتی قضاوتی
درکار درکار درکار
می‌بود!» ــ
شاید اگرت توانِ شنفتن بود
پژواکِ آوازِ فروچکیدنِ خود را در تالارِ خاموشِ کهکشان‌های بی‌خورشیدــ
چون هُرَّستِ آوارِ دریغ
می‌شنیدی:
«ــ کاشکی کاشکی
داوری داوری داوری
درکار درکار درکار درکار…»
اما داوری آن سوی در نشسته است، بی‌ردای شومِ قاضیان.
ذاتش درایت و انصاف
هیأتش زمان. ــ
و خاطره‌ات تا جاودانِ جاویدان در گذرگاهِ ادوار داوری خواهد شد.

بدرود!
بدرود! (چنین گوید بامدادِ شاعر:)
رقصان می‌گذرم از آستانه‌ی اجبار
شادمانه و شاکر.

از بیرون به درون آمدم:
از منظر
به نظّاره به ناظر. ــ
نه به هیأتِ گیاهی نه به هیأتِ پروانه‌یی نه به هیأتِ سنگی نه به هیأتِ برکه‌یی، ــ
من به هیأتِ «ما» زاده شدم
به هیأتِ پُرشکوهِ انسان
تا در بهارِ گیاه به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم
غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم
تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش معنا دهم
که کارستانی از این‌دست
از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار
بیرون است.

انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:
توانِ دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمان‌شدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.

انسان
دشواری وظیفه است.

دستانِ بسته‌ام آزاد نبود تا هر چشم‌انداز را به جان دربرکشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بَدرِ کامل و هر پَگاهِ دیگر
هر قلّه و هر درخت و هر انسانِ دیگر را.

رخصتِ زیستن را دست‌بسته دهان‌بسته گذشتم دست و دهان بسته
گذشتیم
و منظرِ جهان را
تنها
از رخنه‌ی تنگ‌چشمی‌ حصارِ شرارت دیدیم و
اکنون
آنک دَرِ کوتاهِ بی‌کوبه در برابر و
آنک اشارتِ دربانِ منتظر! ــ

دالانِ تنگی را که درنوشته‌ام
به وداع
فراپُشت می‌نگرم:

فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.

به جان منت پذیرم و حق گزارم!
(چنین گفت بامدادِ خسته.)

آبانِ ۱۳۷۱

اگر زمان و مکان در اختیار ما بود…

شاملو / هنوز در فکر آن کلاغم

مفهوم سبک زندگی متاثر از عناصری چون ارزش، باور، نگرش، هویت و فرهنگ مصرفی است؛ از این رو طراحی مبلمان که با فرهنگ مصرفی جامعه ارتباط نزدیکی دارد.زیستن در محیطی که کمک به بهبود آسایش و در پس آن خلق آرامشی نسبی از وظایف معماری می باشد.

 

 

 

 

در این ارتباط بین محیط و انسان مبلمان نقش بسزایی را ایفا می کند که با در نظر گرفتن طرح آرگونامیک بدن انسان و متریال مناسب و بر اساس نیاز مشتری سبک محیط و نیاز مشتری می توان به طراحی متناسب دست یافت که به صورت خلاصه به موارد زیر ی توان پرداخت

 

 

 

 

  • طراحی مبلمان بر اساس طرح آرگونامیک بدن انسان

با توجه به این موضوع که امروزه افراد مدت زیادی از زمان خود را به استراحت بر روی مبلمان میپردازند. به همین دلیل استاندارد بودن آن از اهمیت بالایی برخوردار است. اصل آرگونامیک به معنی رعایت استاندارد های لازم می باشد به طوری که طراحی دقیقا مطابق اسکلت بندی انسان انجام گیرد، یعنی با نشستن بر روی مبل هیچ فشاری به نواحی مختلف بدن وارد نشود.

  • اصل طرحی مبلمان بر اساس نیاز مشتری

یکی از مهم ترین اصولی که در طراحی مبلمان باید به آن توجه شود، نیاز و درخواست مشتری می باشد. اکثریت طرح های مبلمان مثل مبلمان ال شکل، مبل های تاشو، مبل های کم جا و …همگی بر طبق نیاز مشتریان مثل در اختیار داشتن فضای کم، با توجه به سلیقه و انواع سبک های دکوراسیون از جمله مدرن، سنتی و … طراحی شده اند. (اسکیس مبل – اسکیس مبلمان)

 

 

  • طراحی بر اساس کاربرد

همانطور که از نامش مشخص است، در این بخش طراحی مبلمان بر اساس کاربرد و کاربری آن انجام میگیرد. طراحی مبلمان بر اساس کاربرد نیز در بر گیرنده زیر شاخه هایی مثل سبک های مختلف مبلمان، طراحی رنگ و مدل و …می باشد. در این قسمت طراح با در نظر گرفتن کاربرد و سبک دکوراسیون طراحی مبلمان را به انجام میرساند. در رابطه با طرح و رنگ های متفاوت نیز میتوان به استفاده از انواع کوسن با روکش های متفاوت و …اشاره نمود.

 

طراحی مبلمان اصول و مبانی اولیه  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

(شیطان به شیطان دید‌ام)

در بندها بس بندیان ، انسان به انسان دیده ام
از حکم بر تا حکمران، حیوان به حیوان دیده ام

در مکر او در فکر این ، در شکر او در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان ، شیطان به شیطان دیده ام

دیدی اگر بی‌خانمان، از هر تباری صد جوان
من پیرهای ناتوان ، دربان به دربان دیده ام

ای روزگار دل شکن ، هر دم مرا سنگی مزن
من سنگ‌ها در لقمه نان، دندان به دندان دیده ام

آن کس که شد خصم ستم، نوبت بر او چون زد رقم
تیغ زبانش خون چکان، فرمان به فرمان دیده ام

از خود رجز خوانی مکن ، تصویر گردانی مکن
من گردن گردن‌کشان، رسمان به رسمان دیده ام

در مروه گر جویی صفا ، از کاروان ها شو جدا
من مستی این اشتران، کوهان به کوهان دیده ام

چون از تو برگردد زمان ، وای از نگاه دوستان
من صیقل این ناصحان، سوهان به سوهان دیده ام

شرح ستم بس خوانده‌ام ، آتش به آتش مانده ام
من اشک چشم کودکان ، دامن به دامان دیده ام

از این کله تا آن کله ، فرقی ندارد شیخ و شه
من پاسدار و پاسبان ، ایران به ایران دیده ام

ماتم چه گویم زین وطن ، کز برگ برگ این چمن
من خون چشم شاعران، دیوان به دیوان دیده ام

چکّش به فرق من مزن ، ای صبر پولادین من
من ضربت پتک زمان ، سندان به سندان دیده ام

تکفیر کن ، تکبیر گو ، تزویر کن ، تزویر جو
من امر و نهی این و آن بهتان به بهتان دیده ام

 

رحیم معینی کرمانشاهی

 

ادبیات پایداری معاصر ایران را به سه دوره مشروطیت، عصر پهلوی و روزگار انقلاب اسلامی تقسیم کرده اند.

یکی از پیشروان ادبیات پایداری معاصر، میرزا محمدصادق ادیب الممالک فراهانی، شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوران مشروطه، است که بن مایه های ادبیات پایداری در اشعار سیاسی و اجتماعی وی دیده می شود. این پژوهش با ذکر مختصری از زندگی و احوال ادیب الممالک، به بن مایه های ادبیات مقاومت در اشعار وی، چون وطن دوستی، ظلم ستیزی، ابراز انزجار از دشمن، دعوت به اتحاد ملی، غیرت اسلامی، حق طلبی، مرثیه بر شهدای راه آزادی، ستایش از آزادی و مشروطه و مضامینی از این دست پرداخته است. نوع بیان ادیب الممالک برای بازگویی این مضامین، به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم است. بیان غیرمستقیم وی نیز به دو دسته حکایت ها و داستان های تمثیلی و سمبل ها و استعارات منفرد درباره موضوعاتی چون ایران، استبداد و استعمار، مشروطه و مستبدان و مشروطه خواهان دروغین قابل تقسیم است. از طریق بن مایه ها و تحلیل آنها در اشعار وی، می توان سیر تفکر، نمودهای آن و گستره اندیشه پایداری را در حوزه جغرافیایی ایران عهد مشروطه و حوزه اندیشگانی شاعران آن عهد، بررسی کرد.
.

.
.

 

 

 

شاید اولین مواجهه بسیاری از طرفداران بهمنی از ترانه حبیب باشد .

محمدعلی بهمنی (زادهٔ ۲۷ فروردین ۱۳۲۱) شاعر و غزل‌سرای ایرانی است که در باره نحوه تولد خو را چنین روایت می کند.

دو ماه به زمان تولّدم باقی‌مانده بود، که برادرم در دزفول بیمار می‌شود. خانواده هم از این فرصت استفاده می‌کنند تا به عیادتش بروند. این است که در قطار به‌دنیا آمدم و در شناسنامه‌ام درج شد «متولد دزفول»، چون دایی من در ثبت احوال آن منطقه بود، شناسنامه‌ام را همان زمان می‌گیرد. البتّه زیاد آنجا نبودم، همان زمان ۱۰ روز یا یک‌ماه را در آنجا سپری کردیم، در اصل تهرانی هستیم. پدرم برای ده ونک و مادرم برای اوین است. در اصل ساکن خود بندرعباس بودیم. دوران کودکی را تهران، بخش شمیرانات، شهر ری، کرج و… به‌صورت پراکنده بودیم، چون پدرم شاغل در راه‌آهن بود، مأموریت‌های ایستگاهی داشتند. از سال ۱۳۵۳ به بندرعباس رفتم.».

.