واژه آشوب در بسياري از مقالات معماري كه در سالهاي اخير به چاپ رسيده است به چشم مي خورد. قبل از آنكه ادلورنز نظريه آشوب را طرح كند، انديشمندان تمامي پديده هاي جهان را تصادفي يا جبري مي پنداشتند، اما لورنز نظريه اي را مطرح كرد كه به تبع آن، برخي از پديده هاي جهان و چه بسا بسياري از آنها، ظاهري تصادفي داشته اما در واقع تابع قواعد بسيار پيچيده اي هستند.
ماجرا از اين قرار است كه يك روز ادلورنز، هواشناس آمريكايي، پس از چند دقيقه استراحت كاري متوجه پديده شگفت آوري در رايانه خود شد. اين اتقاق در سال 1961 افتاد. در آن زمان لورنز در موسسه فن آوري ماساچوست كار مي كرد.
كار او تحقيقاتي در زمينه الگوهاي جو زمين بود. سالها بود كه هواشناسان روياي پيشگويي وضعيت آب و هوا را در سر داشتند، اما پيچيدگي قواعد حاكم بر جو زمين مانع اين امر بود.
از جمله اين پيچيدگي ها، كميت هايي نظير دما و سرعت بالا بود كه رابطه آنها با يكديگر بسيار پيچيده و تابع معادلاتي غير قابل پيش بيني بود. از آن جايي كه هيچگونه ارتباط مستقيم و ساده اي مابين اين كميت ها وجود ندارد، رياضيدان ها آنها را معاملات غيرخطي ناميده اند. به عنوان مثال افزايش 10درصدي دماي هوا لزوما باعث افزايش سرعت باد به همين ميزان نخواهد شد.
لورنز براي حل اين مسئله؛ يعني پيش بيني وضعيت آب و هوا، از يك رايانه استفاده مي كرد. با وجود اينكه رايانه او قادر به ارائه راه حل كلي براي اين منظور نبود، اما دست كم اين امكان را براي او مهيا مي كرد كه در موارد خاص به بررسي نحوه رفتار آنها بپردازد. او علاقه زيادي به بررسي جريان هاي همرفت داشت و پس از برنامه نويسي براي معادلاتي كه به شرح پديده همرفت مي پرداختند، موفق شد يك منحني به كمك رايانه ترسيم كند. اما رايانه تنها مي توانست در هر ثانيه 60 عمل ضرب را انجام دهد. بنابراين او تصميم گرفت اين سرعت را افزايش دهد و به جاي اينكه هر بار فعاليت رايانه را از صفر آغاز كند، از مراحل مياني كاركرد قبلي را به رايانه داد سپس آن را به حال خود رها كرد و براي صرف قهوه به استراحت پرداخت.
زماني كه براي بررسي نتيجه كار بازگشت با پديده شگفت انگيزي روبه رو شد. او توقع داشت رايانه قبل از اتمام كار، تنها به تكرار نيمه دوم عملكرد قبلي بپردازد، اما ديد كه رايانه از گزارش عملكرد خود امتناع مي كند. آغاز كار به همان صورت قبل بود، اما در ادامه مسير ديگري را پيموده بود.
لورنز كه اين بار اعداد را تا حدود ناچيزي گرد كرده بود، مشاهده كرد كه اين تغييرات كوچك منجر به تغييرات اساسي شده است. به اين ترتيب او بر حسب اتفاق به كشف بزرگي نائل شد و آن را به اين ترتيب نوشت: زماني كه با پديده هاي غيرخطي نظير شرايط جوي سرو كار داريم، تغييرات ناچيز ممكن است به نتايج عظيمي منجر شوند. لورنز اين پديده شگفت انگيز را تحت عنوان اثر پروانه جاودانه ساخت.
امروز دانشمندان اين نظريه را در انواع ديگري از پديده ها كه اثرات غير خطي دارند، بسط داده اند. حتي موقعيت ستارگان كه زماني به عنوان نمونه اي از پديده هاي قابل پيش بيني محسوب مي شدند اكنون تا حدود زيادي جز و پديده آشوب به حساب مي آيند و تمامي آنها در مقابل تغييرات كوچك حساسيت نشان مي دهند و با تبديل رفتار آنها به حالتي تصادفي، وضعيتي غيرقابل پيش بيني پيدا مي كنند. با اين حال اين پديده ها در واقع تصادفي نيستند، بلكه قوانين حاكم بر آنها به حدي پيچيده است كه شباهت زيادي به تصادف دارند.
حشرات کوچک میتوانند جریانهای اقیانوسیِ قدرتمندی ایجاد کنند
آشوب عنواني ست كه جيمز بورك، رياضيدان آمريكايي در سال 1975 بر اين حالت نهاد و آن را پديده اي بينابين نظم و تصادف محض دانست. اينكه يك پديده ظاهرا تصادفي را چه هنگام مي توان آشوب دانست مسئله مهمي است. دانشمندان در تشخيص حضور آشوب و شدت آن، راه هايي را يافته اند كه تا اندازه زيادي دامنه پيش بيني هاي آن را پوشش مي دهد. در يك رويداد واقعا تصادفي مثل قرعه كشي، هيچ ارتباطي بين پارامترها وجود ندارد، اگر در هر پنچ بار قرعه كشي پي در پي عدد 17 بيايد، احتمال بيرون آمدن عدد 17 در قرعه كشي بعدي نه كمتر و نه بيشتر است. هيچ راهي براي پيش بيني در چنين وضعيتي وجود ندارد. در اينگونه حوادث هيچ رابطه منطقي بين گذشته و آينده وجود ندارد. در مقابل، سيستم هاي منظمي نظير ساعت بلور كوارتز وجود دارند كه تا آينده اي دور قابل پيش بيني هستند.
تلاش هاي زيادي براي يافتن پديده آشوب در مدارك اقتصادي كه ظاهري تصادفي دارند نيز انجام شده است. رفتار تصادفي قابل بررسي در اموري نظير توليد ناخالص ملي يا نرخ تبادل ارز وجود دارد كه به صورت بالقوه قابل پيش بيني ست. به طور كلي پژوهشگران در حال بررسي پديده آشوب در حوزه هاي مختلفي از علم هستند و اين امر تبديل به يك حالت عمومي شده است.
اما تاثير آن در هنر و معماري نه به شكل علمي آن بلكه به عنوان يك روش طراحي بوده است. عده اي از هنرمندان اين روش را در طراحي به اين ترتيب به كار مي گيرند كه اطلاعاتي را به رايانه داده و امر طراحي را به خود رايانه واگذار مي كنند.
اتفاقي كه مي افتد روشي شبيه به پديده هاي موجود در طبيعت است. در واقع اين روش طراحي الگوي خود را از پديده هاي مشابه در طبيعت كه طبق قاعده آشوب عمل مي كنند اقتباس كرده است. هنرمندان از همان دهه 60 آثاري را خلق كردند كه ظاهري تصادفي داشته باشد، اما تابع قواعد بسيار پيچيده اي هستند كه حتي ممكن است خود هنرمند نيز آگاهي كاملي از آن نداشته باشد.