(شیطان به شیطان دیدام)
در بندها بس بندیان ، انسان به انسان دیده ام
از حکم بر تا حکمران، حیوان به حیوان دیده ام
در مکر او در فکر این ، در شکر او در ذکر این
از حاجیان تا ناجیان ، شیطان به شیطان دیده ام
دیدی اگر بیخانمان، از هر تباری صد جوان
من پیرهای ناتوان ، دربان به دربان دیده ام
ای روزگار دل شکن ، هر دم مرا سنگی مزن
من سنگها در لقمه نان، دندان به دندان دیده ام
آن کس که شد خصم ستم، نوبت بر او چون زد رقم
تیغ زبانش خون چکان، فرمان به فرمان دیده ام
از خود رجز خوانی مکن ، تصویر گردانی مکن
من گردن گردنکشان، رسمان به رسمان دیده ام
در مروه گر جویی صفا ، از کاروان ها شو جدا
من مستی این اشتران، کوهان به کوهان دیده ام
چون از تو برگردد زمان ، وای از نگاه دوستان
من صیقل این ناصحان، سوهان به سوهان دیده ام
شرح ستم بس خواندهام ، آتش به آتش مانده ام
من اشک چشم کودکان ، دامن به دامان دیده ام
از این کله تا آن کله ، فرقی ندارد شیخ و شه
من پاسدار و پاسبان ، ایران به ایران دیده ام
ماتم چه گویم زین وطن ، کز برگ برگ این چمن
من خون چشم شاعران، دیوان به دیوان دیده ام
چکّش به فرق من مزن ، ای صبر پولادین من
من ضربت پتک زمان ، سندان به سندان دیده ام
تکفیر کن ، تکبیر گو ، تزویر کن ، تزویر جو
من امر و نهی این و آن بهتان به بهتان دیده ام
رحیم معینی کرمانشاهی